برنامه های عملیاتی واحدهای خارج از کشور بانک ملی ایران بررسی شد

جلسه کمیته راهبردی و سیاست گذاری واحدهای خارج از کشور بانک ملی ایران با حضور دکتر همتی مدیر عامل بانک، پناهی عضو هیأت مدیره و مدیران واحدهای خارج از کشور بانک و روسای ادارات کل خارجه و عملیات ارزی تشکیل گردید.
در این جلسه دکتر همتی با اشاره به نقش و جایگاه بانک ملی ایران در حوزه فعالیت بانکداری بین الملل و با توجه به تغییر و تحولات جاری به ضرورت تدوین برنامه های عملیاتی توسط واحدها برای آمادگی هرچه سریع تر جهت ارائه خدمات بانکی و تامین مالی تجارت خارجی کشور تاکید نمود. 
وی همچنین به بیان انتظارات بانک ملی ایران از واحدهای خارج از کشور در راستای افزایش بازدهی و سودآوری بانک و اثربخشی آن ها در بخش تجارت خارجی کشور و تسهیل و تامین مالی صادرات غیرنفتی پرداخت.
 در ادامه پناهی عضو هیأت مدیره نیز با اشاره به ضرورت ایجاد تعامل و انسجام کلیه واحدهای خارج از کشور در راستای هم اندیشی و هم افزایی توان و ظرفیت بانک ملی ایران برای توسعه شبکه بین الملل و ارائه خدمات ارزی قابل رقابت به مشتریان تاکید نمود.
 سپس هر کدام از مدیران واحدها به تشریح برنامه ها و اقدامات به عمل آمده در جهت آمادگی برای شرایط پساتحریم پرداختند.
 شایان ذکر است بانک ملی ایران با دارا بودن 13 شعبه و دو سابسیدری از سنوات گذشته نقش راهبردی در فعالیت بانکداری بین الملل ایفا می نماید.
 

مسئولان بدانند کوتاه آمدن دربرا بر برنامه هسته ای ملازم با کوتاه آمدن در تکنولوژی موشکی است


برنامه صلح آمیز هسته ای ایران در ده سال اخیر همواره از سوی کشورهای غربی به عنوان جنجال برنگیزترین موضوع مطرح شده است. در این مدت ایران بارها تاکید کرده که مقصودش از غنی سازی هسته ای استفاده های صلح آمیز و کاربردهای پزشکی است. این توضیحی است که بارها آن را در مجامع بین المللی اعلام کرده ایم ولی هیچگاه گوش مدعیان صلح جهانی شنوای آن نبوده است. خوب دلیل آن هم کاملا واضح و روشن است. حقیقت این است که غرب موضوع هسته ای ایران را ابزاری برای کسب منافع پیدا و پنهان خود می داند. همچنان که سنگ اندازی اخیر وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا در حل مناقشات برنامه هسته ای ایران، کاملا نمایان و هویداست. بیست و هفت عضو اتحادیه اروپا اخیرا تحریم های جدید و البته سوخته و سمبليکی را علیه کشورمان تصویب کردند. اما به نظر می رسد که ماهیت تحریم ها زاویه جدیدی پیدا کرده است. این تحریم ها واردات گاز از ایران و صادرات فلزات به ایران را ممنوع می کند. به علاوه واردات موادي که احتمال دارد در برنامه هسته اي و موشک هاي بالستيک ايران کاربرد داشته باشد مثل گرافيت و آلومينيوم نيز ممنوع خواهد بود. 

حال تشکیلات منسجم حزب الله با نگاه داهیانه خود به ماهیت تحریم های جدید؛ به مسئولان کشورمان هشدار می دهد که غرب درقبال برنامه هسته ای کشورمان دو هدف جدید را در دستور کارخود قرار داده است:

اولا : کشورهای غربی قصد دارند به بهانه متوقف کردن برنامه هسته ای ایران، تکنولوژی موشکی کشورمان را نیز مورد هدف قرار دهند. این سناریو وجود دارد که غرب از ابتکار عمل جمهوری اسلامی در تولید موشک های دور بردی که قابلیت حمل کلاهک ای هسته ای را دارند،کاملا در هراس است. لذا برآنند تا با نابود کردن توان تکنولوژی موشکی کشورمان از یک طرف قدرت دفاعی ایران را کاهش دهند و از طرفی دیگر با متزلزل ساختن روند رو به رشد تولید موشک های دوربردی؛ مانع از آن شوند تا برنامه موشکی کشورمان تبدیل به صنعتی انحصاری و بومی شود. دقیقا به همین دلیل است که وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا در تحریم های جدیدی که علیه کشورمان به تصویب رسانده اند، واردات هرگونه موادي که احتمال دارد در برنامه موشک هاي بالستيک ايران کاربرد داشته باشند مثل گرافيت و آلومينيوم را ممنوع اعلام کرده اند.

ثانیا: نكته ديگر در تحریم های جدید غرب عبارت است از پی گیری همزمان دو رویکرد خصمانه: کوتاه آمدن ایران در قبال برنامه صلح آمیز هسته ای و در نتیجه تضعیف کشورمان در تکنولوژی بومی موشکی .

مسئولین کشورمان باید به هوش باشند که این سناریو تركيبي و دو وجهی غرب، مي‌تواند ناكامي‌هاي بزرگي را برای آینده سیاسی و به خصوص برنامه موشکی رو به رشد کشورمان به ارمغان آورد.

باید توجه داشت که غربی ها با هوچی گری درصددند تا ضمن پیگیری تحریم ها و پنهان کردن سناریو نابودی تکنولوژی موشکی ایران در پشت خواسته تکراری و نخ نما ی تعلیق غنی سازی جمهوری اسلامی، کشورمان را روز به روز از لحاظ اقتصادی و به خصوص تکنولوژی دفاعی تضعیف کنند. تركيبي كه مي‌تواند خسارت های جبران ناپذیر و خطرناکی در پی داشته باشد.

حال فرجام سخن آنکه تحرکات و تحریم های اخیر غرب به هر عنوانی که صورت گرفته باشد یک واقعیت را روشن می کند و آن هراس شدید غرب از پیشرفت کشورمان در زمینه برنامه موشکی است. گرچه غربی ها برآنند تا چنان وانمود کنند که فقط تعلیق غنی سازی مورد نظرشان است ولی در اصل هدف نهایی آنان تضعیف سیاسی و به ویژه دفاعی نظام مقدس جمهوری اسلامی است. لذا مسئولان باید بدانند که کوتاه آمدن دربرابر برنامه هسته ای ملازم با کوتاه آمدن در تکنولوژی موشکی است. شایسته است دستگاه دیپلماسی کشورمان با درک شرایط حساس منطقه، علی رغم تمامی فشارها و تحریم ها، نه تنها کوتاه نیایند بلکه با اقتدار به راه خود ادامه دهند. البته این راه باید با پیشرفت های علمی و همچنین صنعت دفاعی همراه باشد تا مسیر روشنی برای آینده سیاسی و دفاعی نظام مهیا شود. انشاالله

 محسن خبازان 


ضرورت تبدیل موضوع دفاع رژیم صهیونیستی از ایران به عنوان بزرگترین مشکل صهیونیست ها  

این روز ها شاهد نوعی هرج و مرج و بحران شدیدی در میان مقامات  رژیم صهیونیستی در قبال مواجهه با جمهوری اسلامی ایران هستیم. داستان از آنجا شروع شد که چند هفته پیش بود که "مئیر داگان" رئیس سابق موساد در مقام دفاع از ایران گفته بود حمله به ایران احمقانه ترین چیزی است که من تاکنون شنیده ام.همچنین از طرف دیگر، "یوال دیسکین رئیس سابق سازمان جاسوسی - شین بت - رژیم صهیونیستی، شرایص را بحرانی تر کرد و در سخنانی شدیدالحن  توانایی های "ایهود باراک" وزیر دفاع و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی را کاملا زیر سوال برد.اما کار به اعتراف رؤسای پیشین سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی به بی کفایتی نتانیاهو ختم نشد چراکه مقامات نظامی تل آویو هم به عدم کفایت نخست وزیر رژیم صهیونیستی زبان اعتراف گشودند.در همین راستا "بنی گانتز" فرمانده ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی در مصاحبه با روزنامه هاآرتص ضمن زیر سوال بردن سخنان مقام های صهیونیستی به عاقلانه بودن سخنان رهبران جمهوری اسلامی اشاره کرد.از سوی دیگر "شلی یاخیموویچ" رئیس حزب کارگر رژیم صهیونیستی شنبه  گذشته نخست وزیر بنیامین نتانیاهو را به دلیل "نشان دادن و معرفی ایران اتمی به عنوان بزرگترین تهدید علیه موجودیت صهیونیست ها" سرزنش کرد‫.این اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی بیانگر این حقیقت فرخنده است که کاملا روشن است  احزاب سیاسی رژیم صهیونیستی در حال حاضر برای رسیدن به قدرت سیاسی به رقابت شدیدی با یکدیگر پرداخته اند و به این امر واقف هستند که حملات مکرر به بنیامین نتانیاهو یگانه راهی است که از طریق آن می توانند شانس گزینه ها و نامزدهایشان را در انتخابات آینده پارلمان صهیونیستی افزایش دهند.این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران می تواند از فرصت طلایی پیش روی بهترین بهره برداری را نماید و با فشار هرچه بیشتر بر طبل جنگ طلبانه بنیامین نتانیاهو سبب افزایش انتقاد ها و مطرح شدن بحث دفاع مقامات رژیم صهیونیستی از ایران را فراهم سازد کما اینکه در حال حاضر این موضوع تبدیل به بزرگترین مشکل صهیونیست ها شده است.‬

محسن خبازان


نقطه های تعیین کننده در مذاکرات هسته ای  

دور اولمذاکرات هسته ای ایران با گروه 1+5 در اسلامبول ترکیه (شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۱) مشخص کرد که وضعیت راهبردی ایران در زمینه هسته ای با آمریکا کاملا در حال دگرگونی است.حال در آستانه مذاکرات دور دوم در بغداد(چهارشنبه 3 خرداد 1391) پرسش کلیدی برای دستگاه دیپلماسی کشورمان باید این باشد که آیا از نظر کاخ سفید به عنوان بازیگر اصلی تئاتر گروه 1+5  در قبال ایران استراتژی جدیدی اتخاذ شده است یا خیر؟ ویا به تعبیری دیگر آیا کاخ سفید محاسبات اساسی خود در قبال ایران را به نسبت مذاکرات اخیر اسلامبول  عوض کرده است یا خیر؟ از سوی دیگر حتما واشنگتن هم در حال حاضر دنبال جوابی برای این قبیل سوال ها است. در ماه های گذشته شخص باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده، انرژی وسیعی برای افزایش فشار بر کشورمان هدر داده است تا بلکه بتواند نوعی تخمین محاسباتی در مورد واکنش ایران در قبال تحریم ها زده باشد. حال باید به این نکته اساسی توجه داشت که مهم ترین سؤال حال حاضر برای ایران و آمریکا این است که چه باید کرد تا متغییر شرایط خاص، به متغییر شرایط دلخواه برای هر دو طرف تغییر جهت دهد؟ حال اگر بخواهیم در مقام تبیین کردن نقطه های تعیین کننده در مذاکرات فوق به عمل آییم، ذکر این نکته ضرورت می یابد که به طور قطع روش عملیاتی و استراتژی آمریکا در قبال ایران مستقیما یک نوع تابعی از تفکر واشنگتن نسبت به محاسبات راهبردی ایران است.این در حالی است که در حال حاضر نطق های مقامات کاخ سفید و اروپايي و تحلیل های رسانه هاي غربي در 2 هفته گذشته، طوری به نظر می رسد که از عقب نشینی آنها حکایت دارد، لذا در این بین تعیین کننده نقطه در مذاکرات پیش روی بغداد تابع 3 نکته است که شایسته است دستگاه مذاکره کنندگان کشورمان به آن توجه ویژه داشته با شند:کوتاه نیامدن در دومورد فردو و غنی سازی 20 درصد است و نکته سوم که بسیار مهم است، استفاده از حربه تداوم مذاکرات است که تیری زهر آلود بر خوی جنگ طلب رژیم صهیونیستی است.

محسن خبازان


توجیهات مضحک گوگل به رنگ خلیج فارس   

نکات برجسته خبری: گوگل در پاسخ به بی بی سی در مورد اینکه چرا هیچ نامی برای خلیج فارس در 'گوگل مپز' وجود ندارد گفت: « نیازی نمی بیند که برای همه نقطه های جهان اسم بگذارد!»

 

سایت معاند بی بی سی فارسی (BBCPersian) جمعه 15 اردیبهشت (MAY 04) در گزارشی به موضع گیری سرویس نقشه های گوگل نسبت به نام خلیج فارس که این روزها دوباره بحث روز شده است و مورد اعتراض کاربران ایرانی این سرویس قرار گرفته، اشاره کرد.

مجری بی بی سی در این زمینه گفت: «حذف نام خلیج فارس در این چند روزه اخیر، از روی نقشه های گوگل، اعتراض شماری از ایرانیان را به دنبال داشته است.»

بنابر این گزارش، مسئولان این شرکت آمریکایی در پاسخ به معترضان گفته اند: «نیازی نمی بیند که برای همه نقطه های جهان اسم بگذارد!.»

به گفته بی بی سی این شرکت آمریکایی دلیل دیگری نیز برای این کار خود آورده و گفته است: «نمی خواهد وارد دعواهای سیاسی شود!.»

گزارشگر این برنامه گفت: «از مسئولین گوگل پرسیدیم که به عنوان مثال آیا هیچ مکان یا خلیج دیگری در دنیا وجود دارد که شما برای آن هیچ اسمی نگذاشته باشید؟ که پاسخ مسئولین گوگل "خیر" بوده است.»

بی اهمیت دانستن نام خلیج فارس از سوی گوگل در حالی است که گوگل در سرویس "گوگل ارث" { Google Earth} کار متفاوت و عجیب تری کرده و آن اینکه برای این مکان "دو نام" گذاشته است؛ یکی نام اصلی آن "خلیج فارس" و دیگری نام جعلی آن یعنی "خلیج ع رب ی".

گوگل در توجیه این کار خود به بی بی سی گفته است: « اصلا قصد موضعگیری سیاسی ندارد و قصدش فقط این است که کسانی که می خواهند این خلیج را با نام "خلیج ع رب ی" جستجو کنند بتوانند آن را پیدا کنند.»

هویت شناسی سایت:

سایت بی بی سی فارسی وابسته به شبکه جهانی بی بی سی می باشد که با بودجه وزارت امور خارجه بریتانیا اداره می شود.

تحلیل:

گرچه این توجیهات گوگل مضحک تر از آن است که جوابی داشته باشد اما باید گفت، خلیج فارس یک نقطه در جهان نیست بلکه از جهت مساحت حتی بزرگتر از برخی کشورهای جهان و هزاران برابر دریاچه های کوچکی است که گوگل نام آنها را در نقشه های خود ثبت نموده است و از جهت اهمیت نیز قسمت عمده ای از اقتصاد اروپا و آمریکا از این منطقه تامین می شود و این فارق از جریانات سیاسی بسیاری که حول و حوش این منطقه استراتژیک مطرح می شود.اگر گوگل یک موسسه علمی است باید بر اساس داده های تاریخی و علمی کار کند نه جریانات سیاسی. خلیج فارس بزرگ تر و نام آن مشهور تر از آن است که نیاز باشد با نام های جعلی مورد جستجو قرار گیرد.


آقای صالحی لطفا به گوگل در مورد خلیج فارس نامه بزنید!  

در خبر ها داشتیم که موتور جست و جوگر عظیم گوگل، نام خلیج فارس را از روی خدمات دهنده نقشه (google maps) خود حذف کرده است. سرویس خدمات دهندهgoogle earth این سایت نیز مانند سابق کماکان از عنوان مجعول "خلیج عربی" در کنار نام خلیج فارس استفاده می کند. گوگل بزرگ ترین موتور جست و جوگر اینترنت است که امکانات خدماتی آن مانند maps و earth مورد استفاده صدها میلیون نفر در سراسر جهان است.

این کمپانی هیچ توضیحی درباره حذف نام خلیج فارس از نقشه خود نداده است. این در حالی است که در صورت جست و جوی معادل نام خلیج فارس به زبان های مختلف در نقشه گوگل، این برنامه شما را به محل خلیج فارس بر روی نقشه هدایت می کند بدون آنکه نام آن بر روی صفحه وجود داشته باشد.

با وجود این اگر کاربر اینترنتی، عنوان خلیج عربی را هم در نقشه گوگل جستجو کند به محل خلیج فارس هدایت می شود بدون آنکه حتی این نام نیز بر روی آن درج شده باشد.

بدین ترتیب به نظر می آید خلیج فارس تنها محل جغرافیایی جهان است که در شرایط کنونی هیچ نامی بر روی برنامه نقشه گوگل ندارد.

این در حالی است که خلیج فارس تنها نام تاریخی و مستند این آب ها در جهان از صدها سال پیش است که هم اکنون توسط نهادهای مرجع بین الملل مانند سازمان ملل متحد پذیرفته شده و در اسناد و مکاتبات رسمی بین المللی استفاده می شود.

حتی برخی کشورهای عربی که هم اکنون نام خلیج فارس را تحریف می کنند، تا پیش از دهه 1960 میلادی از همین عنوان در مکاتبات رسمی و بین المللی استفاده می کردند. با آغاز موج ناسیونالیسم عربی در سال های میانی قرن بیستم بود که کشورهای عربی اندک اندک نام تاریخی خلیج فارس را به خلیج عربی تحریف کردند. 

این عنوان از آن رو جعلی خوانده می شود که در هیچ سند و نقشه تاریخی بین المللی و منطقه ای، حتی در کشورهای عربی، عنوانی به این شکل وجود ندارد. در مقابل در تمام اسناد، مدارک و نقشه های جهان از 2500 سال پیش که زمان تقریبی تشکیل کشور ایران بود، نام این آب ها خلیج فارس ذکر شده است.

دولت های ایران چه در دوران پادشاهی پهلوی که ادعای اعراب برای تحریف نام خلیج فارس آغاز شد و چه در زمان جمهوری اسلامی که این ادعاها ادامه پیدا کرد، بر فارس بودن خلیج فارس تاکید کرده اند.

تاکید بر نام تاریخی خلیج فارس یکی از موضوعات مشترک هویتی و ملی تمام ایرانیان در سراسر جهان است به گونه ای که با وجود اختلافات گسترده میان گرایش های مختلف فکری و سیاسی، بر سر دفاع از نام خلیج فارس با همدیگر اتفاق نظر دارند.

درچهار روز گذشته که دو تیم فوتبال استقلال و پرسپولیس به نمایندگی از ایران در ورزشگاه آزادی تهران به مصاف تیم های عربستانی و قطری رفتند، ده ها هزار طرفدار دو تیم بارها شعار "خلیج همیشه فارس" را سر دادند.

به دنبال بالا گرفتن اختلافات اخیر میان دولت جمهوری اسلامی و حکومت امارات متحده عربی بر سر مالکیت سه جزیره ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک که پس از سفر ناگهانی محمود احمدی نژاد به ابوموسی در هفته های اخیر صورت گرفت، تعداد زیادی از ایرانی ها در سراسر جهان از امکانات اینترنتی برای بیان اعتراض خود به دولت های عربی استفاده کردند.

در این راستا حدود صدها هزار کامنت در دفاع از خلیج فارس و حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه در صفحات شبکه اجتماعی افرادی مانند پادشاه عربستان، حاکم امارات و رئیس جمهور آمریکا منتشر شده است.

این حجم از نظرات باعث شد تا صفحه فیسبوک ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی برای ساعاتی از دسترس خارج شود و مدیریت این صفحه پس از راه اندازی مجدد آن، اذعان کرد که بیش از 250 هزار کامنت با محتوای "خلیج همیشه فارس" از سوی ایرانیان دریافت کرده است.

اگر نام تاریخی خلیج همیشه فارس از روی نقشه گوگل برای همیشه حذف شود این خطر وجود دارد که مراجع مطرح جغرافیایی بین المللی هم به طبع دست به این حرکت خصمانه بزنند ودیگر به این نام تاریخی- باستانی استناد نکنند.

حال کوتاه سخن آنکه شایسته است وزارت خارجه کشورمان نسبت به این اقدام خصمانه گوگل که به طور قطع به پشتیبانی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس انجام گرفته است، واکنش قاطعی نشان دهد و با ارسال نامه ای به گوگل مراتب انزجار دولت و ملت ایران را اعلام نماید. البته امید است باز هم در راستای دفاع از کیان و خاک کشورمان باز هم با کاهلی وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی متبوعشان مواجه نشویم.


ساده لوحی سیاسی در روابط بین الملل  

مدتی است که از آغاز جنبش هاي اسلامي خاور میانه موسوم به "بهر عربی" می گذرد، این جنبش ها محيط سياسي و فرهنگي و اجتماعي عصر ما را تكان داد و و همانطور که شاهد بودیم آمريكا به عمق اين نهضت هاي سياسي و معنوي رخنه کرد و این موضوع کم کم به امری اجتناب ناپذير تبدیل شد. و نتيجه این شد که نظام و سياست جهاني آمريكا در مقابله با تحولات اخیر خاورمیانه نوعی توانائي سازش و ارتباط با ساختار سیاسی نو پای کشورهای مذکور برقرار کرده است. این در حالی است که دستگاه دیپلماسی کشورمان در قبال تحولات و خیزش های اخیر خاورمیانه نوعی سیاست ساده لوحانه ای اتخاذ کرده است و با انفعال خود در زمینه همگرایی گسترده با انقلابات مذکور اجازه داده است تا کشورهای غربی به خصوص ایلات متحده آمریکا سوار بر موج خروشان بهارعربی خود را به عنوان بازیگر اصلی در این جریان اسلامی مطرح کند. اما این سیاست ساده لوحانه دستگاه دیپلماسی کشورمان فقط به انفعال در داستان بهار عربی خطم نمی شود. متاسفانه در ارتباط با كشورهاي ديگر همسايه نيز وضع اينگونه است.اگر دقت کنیم روابط ایران با كشورهايي نظیر عربستان، کویت،امارات و حالا هم تركيه و آذربایجان کاملا تنزل پيدا كرده، به عنوان مثال ما يك روز صبح از تركيه تعريف و تمجيد مي‌كنيم و يك شب ديگر برای اردوغان(نخست وزیر ترکیه) خط و نشان مي‌كشيم و اردوغان را نوكرآمريكا مي‌خوانیم (البته به حق). متاسفانه باید اعتراف کرد که ديپلماسي حال حاضر دولت به هيچ‌وجه يك ديپلماسي سنجيده و پخته نيست و هرزگاهی با حرکات ناپخته خود ، موضع‌گيري‌هاي ثانيه‌ای انجام می دهد و در حالي كه عرصه ديپلماسي مي‌طلبد كه يك مقداري دستگاه دیپلماسی ما پخته‌تر و مقتدرتر با همسايگان خودمان رابطه داشته باشد تا اگرآمريكا و هر قدرت ديگري بخواهد کوچکترین بهره‌برداري سياسي و تبليغاتي جهت اقناع افكار عمومي يا هر هدف ديگري كه عليه جمهوري اسلامي ايران است بكند، ديپلماسي ما راه را بر چنين فرصت طلبي‌های خصمانه ببندد.

محسن خبازان


آمال امارات و عربستان علیه تمامیت ارضی ایران!  

در حالی که در چند هفته اخیر، دولت امارات با هیاهو و جار و جنجال تبلیغاتی، تمامیت ارضی ایران را نشانه رفته،‌ به تازگی رژیم دیکتاتوری عربستان نیز با ادعای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران، از ادعاهای گستاخانه امارات علیه ایران، حمایت کرده است. در این باره، ولیعهد سالخورده عربستان، با ادعایی که بیشتر به اعترافی تلویحی می‌ماند، نفوذ عمیق فرهنگ ایرانی در میان مردم ایرانی‌تبار بحرین را به دخالت جمهوری اسلامی در امور داخلی بحرین نسبت داده و آن را محکوم کرده است، حال آن که واقعیت‌های تاریخی، گواه این است که امارات متحده عربی امروزین، جزیره بحرین و منطقه «الشرقیه» عربستان (در کرانه خلیج‌فارس) در تاریخ همواره به عنوان بخشی از استان جلفاوه یا بحرین بزرگ ایران زمین بوده‌اند.

بنا بر این گزارش، تبلیغات افسار گسیخته این دشمنان ایران و ایرانی، در حالی است که همه این کشور‌ها با یکدیگر نیز اختلافات عدیده مرزی دارند و به رغم اینکه هنوز مرز‌های مشخصی با خود ندارند، هر از چند ‌گاه یک بار، ادعاهای ارضی نسبت به تمامیت سرزمینی ایران را به عنوان حربه‌ای فرافکنانه به کار می‌بندند!ناگفته نماند که دولت‌های عرب شورای همکاری خلیج فارس، در حالی با موضع‌گیری علیه ایران از ادعاهای واهی متجاوزان اماراتی حمایت می‌کنند که مشکلات عدیده و تاریخی میان خودشان همچنان حل نشده پابرجاست. در حقیقت مرزهای بسیاری از کشورهای این منطقه به وسیله مناطق مرزی و نه خطوط مرزی مشخص می‌شوند، به گونه‌ای که از سیزده مورد اختلاف مرزی و ارضی حل نشده در خلیج فارس، می‌توان به اختلافات مرزی امارات متحده عربی با سعودی، عمان با سعودی، عمان با یمن و امارات متحده عربی با عمان و سعودی با قطر اشاره نمود.

اختلافات حل نشده ارضی میان امارات و عربستان سعودی

پس از تشکیل دولت امارات به دست انگلیس در سال ۱۹۷۱، «ملک‌فیصل‌بن‌عبدالعزیز»، پادشاه عربستان سعودی به رسمیت شناختن این کشور را به عدم ادعای ارضی امارات متحده عربی به نوار دریایی ۲۵ کیلومتری عدید (Udayd) و بخشی از میدان نفتی شیبه (Shaybah) ـ با تولید روزانه پانصد هزار بشکه نفت و ذخیره نفتی بیش از پانزده میلیارد بشکه ـ وابسته دانست و پس از اینکه پادشاه وقت عربستان سعودی به آنچه خواست دست یافت، کشور امارات متحده عربی را به رسمیت شناخت؛ اما امارات همانند بسیاری دیگر از توافق‌نامه‌ها بر پیمان‌هایی که خود امضا کرده بود، پشت پا زد:

۱ ـ امارات پس از سال ۱۹۷۴ منطقه «واحه العین» در «البریمی» و شهر «العین» و «صحرای الظفره» را اشغال کرد.

۲ ـ امارات اعلام کرد حاضر نیست بر پایه پیمان نامه رسمی پیشین، از نوار دریایی عدید دست بکشد و بر‌ این که عدید، بخشی از خاک امارات است، تأکید دارد.

۳ ـ دولت امارات علیه هم‌تباران عربستانی، ادعاهای ارضی دیگری نیز دارد و مدعی است که منطقه «سبرخه مطی» به امارات تعلق داشته و دولت عربستان آن را تصرف کرده و به اشغال خود درآورده است.

۴ ـ امارات خواهان سهم بیشتری از حوزه نفتی «الشیبه» در مرز بین دو کشور است و همچنین ابوظبی، نیز خواهان نوار ساحلی مقابل آن نیز هست، چرا که این منطقه را وابسته به خود می‌داند.

این گزارش در ادامه آورده است که نکته جالب از وابستگی خاندان حاکم امارات اینکه چند سال پیش، کشور امارات متحده عربی، به همراه ادعای مالکیت بر منطقه نفتی «العدید»، خواستار استفاده از نظر انگلیس و نقشه‌های این کشور برای تعیین مالک واقعی منطقه مورد مناقشه شد که البته در مقابل، عربستان سعودی ورود انگلستان به این مناقشه را نپذیرفته است و با توجه به اینکه یکی از راه‌های ایجاد و تشدید تنش‌های سیاسی مزمن در مناطق حساس دنیا توسط انگلستان، تکیه بر اختلافات جغرافیایی و مرزی کشورهاست، لندن نیز اعلام نمود برای حضور در این مناقشه و برافروختن بیشتر آتش ایجاد شده آمادگی کامل دارد!

۵ ـ در حالی که امارات متحده عربی، مرزی که مورد پذیرش هر دو طرف عربستانی و اماراتی باشد، ندارد و همچنان از مرزهای پیش از ۱۹۷۴ خود استفاده می‌کند ـ‌‌ همان گونه که میدان نفتی متعلق به ایرانیان در آب‌های جزیره ابوموسی با نام «مبارک» را یک طرفه تاراج می‌کند ـ میدان‌های نفتی حوزه مناقشه «زرکوه» را ـ که نام فارسی آن، یکی از مستندات حاکمیت تاریخی ایران بر آن است ـ نیز به طور گسترده و یک‌طرفه مورد بهره برداری قرار می‌دهد. این گزارش همچنین می‌افزاید، اماراتی‌ها که در ادعاهای ارضی علیه دیگر کشور‌ها، ید طولایی دارند و برای رسیدن به اهداف خود، از همه امکانات بهره می‌گیرند، منطقه اختلافی العدید را به نقشه‌های خود پیوند زده و آن را در گذرنامه‌های صادره از امارات گنجانده‌اند. در این باره باید گفت، اختلاف بین امارات و عربستان سعودی با پافشاری امارات بر استقرار بانک مرکزی کشورهای خلیج‌فارس در امارات به ‌عنوان شرط پذیرش پول یکسان کشورهای عرب خلیج‌فارس، بیش از پیش آشکار شد. اماراتی‌ها بر این باورند که چون قدرتمند‌ترین اقتصاد را در میان کشورهای عرب خلیج‌فارس دارند ـ پس از عربستان سعودی‌ ـ باید با درخواست آنها موافقت شود؛ منتها این امر پذیرفته نشد و سرانجام آنان در دستیابی به هدف خود ناکام ماندند.

در پایان باید به این نکته اشاره کرد که در صورت ادامه سیاست‌های تجاوزگرانه کشور‌های عربی علیه تمامیت ارضی ایران، لازم است دولت جمهوری اسلامی با تدابیری خاص و با هشیاری، از اختلافات ارضی میان کشور‌های عرب خلیج فارس به سود منافع ملی ایرانیان بهره‌برداری کند تا فشار متقابلی را به این دولت‌ها وارد آورد.


خم وراست شدن وزیر خارجه مقابل دیکتاتور عرب  

چندی پیش علی اکبر صالحی وزير خارجه كشورمان با حضور در مسجد عبدالله بن تركی در مراسم تشييع جنازه و دفن وليعهد و وزير دفاع آل سعود شرکت کرد.البته همانطور که در عکس مشخص است شرکت کردن در این مراسم همانا و تا کمر خم شدن جلوی پای جنایتکاران سعودی همانا!

بله اگر این خم و راست شدن عالی ترین مقام دیپلماتیک کشورمان در مراسم تشييع و خاكسپاري هزاران زن و مرد و كودك مسلمان و مظلوم بحريني و يمني كه به دست نظاميان آل سعود به شهادت رسيده اند انجام می شد اینقدر دلمان نمی سوخت.!حال پرسش اساسی که اینجا از آقای صالحی مطرح می شود این است،  مگر جز این است که شخص آقای صالحی قتل عام مردم مظلوم بحرين و يمن توسط رژيم آل سعود را بارها محكوم كرده است؟

پس چرا از طرف دیگر به مراسم ختم ولیعهد سعودی ها می رود؟ آیا در در تشييع جنازه جنايتكاران شرکت کردن جزو آداب دیپاماتیک ایرانی است یا نه یک نوع مستحب دیپلماتیکی است؟  شاید هم ایشان می خواهند به نوعی هوای هر دو طرف را داشته باشند!!

این در حالی است که جنايات فجیحی كه "سلطان بن عبدالعزيز" در طول زندگي ذلت بار خود انجام داده است را به دشواری می شود شمارد. كمك هاي خصمانه وی به رژيم بعثي عراق در طول جنگ تحميلي، كمك به سركوب و كشتار شيعيان شرق عربستان، پشتيباني از عمليات نسل كشي شيعيان شمال يمن، اعزام تجهيزات نظامي و كشتار مردم به پاخاسته و مظلوم بحرين و ده ها پرونده فاجعه بار ديگر، تنها گوشه اي از اقدامات ننگين اين شاهزاده 86 ساله سعودي بوده است.اقدامات وي در داخل عربستان به قدری وحشیانه بوده است كه پس از خبر مرگ وي، مردم عربستان، در محافل خود با شادماني به خيابان ها ريختند.

حال معلوم نیست علت همدردي آقای صالحی با دولت ستمکار عربستان در مرگ اين جلاد وحشی، چه دستاوردی برای کشورمان دارد و آيا ضرورتي داشت كه در يك سفر فوری برای دیدن شاه يك كشور که ملتش جانشان از مظالم وی به لب رسيده و در انتظار گوشه چشمي از طرف دولت جمهوري اسلامي ايران که به عنوان پناهگاه مظلومان و مستضعفان جهان به حساب می آید، به عربستان برود؟!

به هر حال اینکه نفس فعل شرکت در این مراسم کزایی کاملا غلط بود هیچ، ولی تا کمر خم و راست شدن جلوی این جنایت کاران سعودی چه ضرورتی داشت را سوالی است که تشکیلات حزب الله از دستگاه دیپلماسی کشورمان و شخص شخیص آقای صالحی دارد و انتظار می رورد که ایشان در مقام پاسخ گویی به عمل آیند.!

محسن خبازان


آموزش رقص برای آقازاده دیپلماتیک!!

محسن خبازان- در حالی که هنوز درگیر حذم تراژدی وحشتناک دسته گل دیپلمات شخیص ایرانی در استخر مختلط شهر برازیلیا بودیم خبر دار شدیم که آقازاده یکی از دیپلمات‌ها در یکی از کشورها به کلاس رقص می‌رود.!

البته این اولین گاف وزارت خارجه محترم نیست و به نظر می رسد با توجه به روند مقتدرانه ای که دستگاه دیپلماتیک کشورمان در زمینه انحراف اخلاقی در پیش گرفته اند باز هم شاهد این قبیل دسته گل های بین الملی باشیم.

حال شایسته است که به چند نمونه از گاف ها و کم کاری های تاسف بار وزارت خارجه اشاره کنیم :

1 - وضعيت بد سايت سفارت جمهوري اسلامي ايران در کشور چين، که اين سايت به طرز شگفت انگیزی در صفحه زبان چيني خود مخلوطي از زبان‌هاي انگليسي و فارسي را منتشر مي‌کند!

2 - عدم ابتکار وزارت خارجه ایران در برگزاری کنفرانس دوستان بحرین و کوتاهی در مورد تحولات بحرین و از دست دادن فرصت های طلایی ایران در این کشور و همچنین انجام ندادن  هیچ فعالیت چشمگیری در قبال انقلاب مردمی بحرین.

3 - ماجرای داغ استخر مختلط شهر برازیلیا که سبب رسوایی اخلاقی یک دیپلمات شخیص ایرانی در سطح بین المللی شد.

4 - بحث کاهلی و کم‌کاري وزارت خارجه ایران در مباحث بيداري اسلامي، در مواجهه با تهديدات و در پيشگامي در اقدامات ضروري ديپلماتيک. به طوری که وزارت خارجه ما به جاي پرداختن به راهبرد های بیداری اسلامی، ترجيح مي‌دهد کنفرانس بين المللي مبارزه با تروريسم را برگزار کند!

5 - عدم حضور وزیر خارجه کشورمان در کشورهاي خيزش کرده‌اي مثل تونس و مصر لیبی و....

6 - وزير خارجه کشورمان در مقابل ديکتاتور عربستان تا کمر خم مي‌شود و براي مرگ وليعهدش به او اظهار تسليت مي‌کند.

7 - حا لا هم آقازاده یکی از دیپلمات‌ها در یکی از کشورها به کلاس رقص می‌رود.

حال سوال اساسی که مطرح است این است که آيا وزارت خارجه کشورمان به‌عنوان قلب تپنده بيداري اسلامي در جهان توانسته است همانند وزارتخانه‌هاي امور خارجه کشورهايي مثل آمريکا، روسيه و حتي ترکيه عمل کند و در حد آنها در اذهان عمومي ايران و جهان مطرح باشد؟! کاملا روشن است که اگر آقای صالحی و دستگاه متبوعشان با همین روند در برنامه ریزی، پیشبرد و پیگیری منافع ملی کشورمان پیش روند، نه تنها عرصه را برای فعالیت دیگر کشورها در منطقه باز گذاشته اند، بلکه باید همچون گذشته، تنها به دنبال بازسازی شکاف‌های ایجاد شده از حرکت‌های ناشایست برخی دیپلمات ها و سخنان ناپخته و نابخردانه عده ای بی خبر از منافع و مصالح کشور باشیم.جناب وزیر  نسبت به این گاف ها پاسخگو باشید و گرنه تاريخ انقلاب اسلامي ما از براي شما قضاوت ديگري خواهد کرد.


برگزاری چند جشنواره بر مبنای "مکان"

شمس الدوله:روز گذشته جناب آقای سید علیرضا سجادپور مدير كل اداره نظارت و ارزشيابي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پيشنهاد داد: يك جشنواره فيلم با موضوع استقلال و عظمت ملي طراحي و در جزيره ابوموسي برگزار شود.ایده بسیار ایده قشنگ و دلپذیری است.اما با توجه به اینکه ممکن است در آینده از جانب بعضی کشورهای تازه مدعی در جوار مرزهای کشورمان اداعاهای جدیدی پدید آید،لذا مقتضی است تدابیر فرهنگی لازم در این زمینه تمهید شود.البته با توجه به موفقیت مسئولان فرهنگی در برگزاری بیش از بیست جشنواره سینمایی در طول سال و خستگی این عزیزان در پایان سال پیشنهاد می شود این جشنواره در ابتدای سال برگزار شده تا مدیران برگزاری با نهایت شور و انرژی مشت محکمی بر دهان استکبار به خصوص نوباوگان عزیزمان در حاشیه خلیج فارس زده باشیم. بنابراین با توجه به حساسیت اوضاع و پیشگیری از زبان باز کردن چند کشور همسایه در مورد تمامیت ارضی پیشهناد می شود مدیران در برنامه های خود چند جشنواره در مکان هایی که حزب الله پیشنهاد می کند برگزار کنند.1_برگزاری یک جشنواره در نزدیکی "پاسگاه میرجاوه" برای مبارزه با ادعاهای احتمالی برادران مسلمان افغان.2_برگزاری یک جشنواره مستند سینمایی در "بلوار بیت المقدس"خرمشهربرای پیشگیری از ادعاهای احتمالی بر بچه های باقی مانده بعثی.3_برگزاری یک جشنواره در"گنبد کاووس"،همینطوری.برگزاری یک جشنواره با موضوعیت وحدت(جشنواره هرچی باشه مهم نیست)در "پارس آباد مغان" برای عرض نازک کردن چشم به همسایه عزیزمان کشور آذربایجان.پیشنهاد های بعدی با توجه به نوع  احول روحی مقامات مملکتی کشور های همسایه متعاقبا عنوان خواهد شد.

مصاحبه تلفنی

دکترپیروز مجتهد زاده، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل ژئو پولتیک و ژئو استراتژیک درگفت وگوتلفنی دیروز(یکشنبه) بادبیرسرویس بین الملل حزب الله به سوال مطروحه پاسخ دادند: مذاکرات دور بعدی ایران با1+5راچگونه ارزیابی می کنید: من بسیار به مذاکرات بغداد خوش بین و امیدوار هستم به این دلیل که هر دو طرف هم ایران و هم 1+5 در مذاکرات اخیر در استانبول ترکیه برای خودشان ثابت کردند که راه حلی جزء حل مسئله از طریق گفت وگو وجود ندارد.لاجرم با توجه به ادامه وضع موجود، برای هیچ کدام از دو طرفادامه این خشونت ها، تحریم ها، تهدیدها و... مفید و مصلحت آمیز نیست و لذا چون تمام این راه ها را دو طرف رفته اند و در سه ماه اخیرهم برای هر دو طرف ثابت شده است که دیگر بیش از این نمی شود مانور داد و مانورهای تاکتیکی، ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی همه صورت گرفته اند و تحریم های اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران به حداکثر رسید و دیگر بیش از این نمی توان جلو رفت کما اینکه جنگ هم به طور کلی امری کاملا محال است و برای خودشان(ایران و غرب) هم این امری ثابت شده است.لاجرم برای اروپا و آمریکا از یک طرف و برای ایران هم از یک طرف دیگر ثابت شده است که جزء حل صلح آمیز این بحران از طریق مذاکره راه دیگری باقی نمانده است و خوشبختانه من فکر می کنم به دلیل درک این وضعیت است که دو طرف برای اولین بار در مذاکرات به طور خوش بینانه و صادقانه ای با یکدیگر برخورد کردند و هر دو طرف ابراز امیدواری می کنند که انشاءالله در بغداد بتوانند این مسائل را حل کنند.

محسن خبازان


بازگشت غول گرد و غبار

پیگیریهای پنج سال گذشته ظاهراً نتیجه مطلوب نبخشیده و هیولای گرد و غبار همچنان به مردم مناطق جنوب و جنوبغربی چنگ و دندان نشان می دهد. از سال 86 که شکل جدیدی از گرد و غبار بنام ریزگردها آسمان کشور را صحنه تاخت و تاز خود قرار داد و بویژه پس از آنکه صابون این هیولا تن نازک پایتخت نشینان را مختصر نوازشی داد ، این پدیده بطور جدّی مورد توجّه مسئولین قرار گرفت و جهت شناخت دقیق این پدیده و راههای برخورد با آن اقداماتی انجام شد و علاوه بر تشکیل همایشها و جلساتی برای رسیدگی به این موضوع که در داخل کشور انجام شد و به کشف بسیاری از علل و عوامل بروز این پدیده و تعیین آثار و پیامدهای زیانبارِ انساني ، اجتماعی ، اقتصادی و زیست محیطی منجر گردید ، رایزنیهای متعدّدی نیز با کشورهایي نظير عراق و سوریه و اردن و عربستان که منشأ شکل گیری بیش از 90 درصد ریزگرده ها هستند و یا کشورهائی چون ترکیه که همانند ایران از این پدیده در رنج می باشند ، انجام شد که گمان می رفت به حل مشکل منتهی گردد ، امّا اینک با موجهای جدید ، وسیع و غلیظ ریزگردها که مکرراً مناطق غربی و جنوبغربی را در برگرفته می گیرد و بعضاً به برخی از مناطق مرکزی نیز می رسد ، معلوم می شود که آنهمه اقدامات و صرف هزینه ها چندان نتیجه بخش نبوده و با ناتواني متولّيان مربوطه در حلّ ريشه اي مشكل ، این کابوس همچنان بر زندگی مردم این نواحی سایه افکن خواهد بود. اگرچه هنوز هم توصیه هائی عالمانه!! همچون زدن ماسک ، عدم خروج از منزل ، تعطیلی مدارس و دانشگاهها و ادارات ، لغو پرواز هواپيماها و دهها از این نوع توصيه ها، که هر یک عوارض و مشکلات خاص خود را دارند ، در مواجهه با این پدیده ، به عنوان مسکّن ، انجام می شود امّا مردمِ گرفتارِ این بلا که علاوه برآن ، سالهاست گرفتار وعده های توخالی مقامات مسئول در این زمینه می باشند ، ناامیدانه به اطلاع رساني رسانه ها و همّت نمایندگان خود چشم دوخته اند تا از مسئولان مربوطه بخواهند که نتیجه اقدامات و علل ناتوانی خود را در حل ریشه ای مشکل اعلام کنند و با کنار رفتن از مسئولیتی که از انجام شایسته آن ناتوانند ، فرصت را برای کسانی که شایستگی قبول چنین مسئولیتهای سنگینی را دارند فراهم سازند.

محسن خبازان


اردوغان آمریکایی به دنبال سرنگونی مالکی

پس از مواضع خصمانه وسلطه جویانه اردوغان آمریکایی در مقابل سوریه، سخنان اردوغان درقبال مسائل داخلی عراق نیز واکنش‌های تندی را از طرف رجال سیاسی بغداد به همراه داشته است. اردوغان آمریکایی، نوری‌المالکی را متهم کرده که وی با استفاده از واژه‌های فریبنده و تحریک آمیز برای انحصار قدرت، در حال شعله ور کردن تنش های مذهبی و قومی میان اهل سنت، تشیع و کردهاست. وي گفته که از نوع رفتار نخست‌وزیر عراق در قبال شرکای خود در حکومت نگران است. این بخش از سخنان اردوغان به ماجرای جنجالی و مشکوک طارق الهاشمی، معاون رئیس‌جمهور عراق باز می گردد که پس از خروج از عراق به عربستان و قطر سفر کرده و پس از آن در ترکیه به عنوان مهمان پذیرفته شده است. 

ترکیه در حال استفاده و بهره گیری از یک مخالف دولت عراق برای جایگزینی احتمالی او در آینده سیاسی عراق است. سیاستی که در بسیاری از دوره های تاریخی از آن استفاده شده است. بحث دخالت ترکیه در کشورهای منطقه بیش از این خود را نشان خواهد داد. این همان پاشنه آشیل دیپلماسی خاورمیانه ای ترکیه است که مسیر شکست را برایش هموار می کند. ترکیه از زمان چرخش به شرق که با نگاهی عمیق‌تر به غرب و پناه بردن به اتحادیه اروپا همراه بود، بر این باور بود که می تواند با کمترین چالش در خاورمیانه به بازیگری تاثیرگذار تبدیل شود که این مسئله به افزایش قدرت و چانه زنی‌اش برای قرار گرفتن در اتحادیه اروپا کمک خواهد کرد. 

بر این اساس ترکیه دیپلماسی به صفر رساندن تنش با همسایگان را به عنوان سیاستی آوانگارد در منطقه برگزید. البته این دیپلماسی تنها به خاورمیانه محدود نمی‌شد به این دلیل که اولین کلید آن در قفقاز جنوبی و با ارمنستان خورد که در اولین آزمایش خود به مشکل مواجه شد، چون این سیاست آذربایجان را از ترکیه دور می کرد. دیپلماسی به صفر رساندن تنش، با نزدیک شدن ترکیه به مقاومت و ایران حتی رژیم صهیونیستی را حساس کرد. 

تل آویو حتی تنش‌ها را به قبرس نیز کشاند. اما شروع تحولات عمیق خاورمیانه نشان داد که نگرانی تل آویو در خصوص چرخش ترکیه بی اساس است زیرا تل آویو همواره بازیگر غرب بوده که خود را به شرق نزدیک کرده است. حتی گفته می شود نیروهای اسرائيلی مخالفان سوری را در خاک ترکیه آموزش می دهند. 

به هر جهت آزمایش هایی كه ترکیه طی این مدت پس داده، نشان می دهد که دولتمردان این کشور تفاوت چندانی بین سیاست و دیپلماسی و دخالت در امور داخلی دیگران قائل نیستند. پاسخ المالکی به اظهارت اردوغان مبنی بر اینکه «ترکیه به دلیل سیاست های اردوغان به یک دولت متخاصم تبدیل شده» کاملا گویای همین مسئله است. ترکیه در صورت ادامه حتی می تواند از دیگر کشورهای منطقه نیز چنین سخنی را بشنود.

محسن خبازان


خطرات طرح عنان در سوریه  

 بر خلاف اینکه همه طرف‌های بین‌المللی متفق‌القول طرح کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل را فرصت آخر برای حل بحران سوریه می‌دانند اما شمار کسانی که در موفقیت آن تردید می‌کنند افزایش یافته است. 

طرح شش ماده ای از طرف کوفی‌عنان مطرح شد که به نوعی مورد تأیید حاکمیت غرب و معارضین سوریه است و عمده مفاد این طرح حل چالش سوریه از طریق دیپلماتیک و سیاسی می باشد،که عبارت است از:

1 -  دولت سوریه متعهد می‌شود در یک روند سیاسی همه جانبه با تمام گروه‌های سوریه و به منظور خواسته‌های مشروع ملت سوریه و برطرف کردن نگرانی‌های موجود با نماینده سازمان ملل همکاری کرده و دراین‌باره هرگاه که این نماینده درخواست کند فردی را به عنوان میانجی معرفی نماید.

2 -  خشونت‌های مسلحانه با همه اشکال آن باید زیر نظر سازمان ملل و به منظور حمایت از شهروندان و ایجاد ثبات در کشور فورا متوقف شود. برای تحقق این هدف دولت سوریه باید فورا تحرکات نیروهای نظامی خود به سمت اماکن مسکونی را متوقف کرده و از سلاح‌های سنگین در این گونه اماکن استفاده نکند. همچنین دولت باید استحکامات نظامی خود در داخل یا خارج از اماکن مسکونی را برچیند. دولت سوریه در همین راستا باید به منظور دست یافتن به یک توقف دایم خشونت‌های مسلحانه با نماینده سازمان ملل و تحت نظر نماینده سازمان ملل همکاری کند. این نماینده کوشش خواهد کرد تا تعهدات مشابهی نیز از گروه‌های مخالف و تمام دست‌اندرکاران در این امر بگیرد.

3 -  باید راه‌های کمک‌رسانی انسانی در زمان مناسب برای تمام مناطق آسیب‌دیده از این کشتارها تضمین شود. به منظور تحقق این هدف باید در نخستین مرحله کشتارهای روزانه متوقف شود و راه‌های کمک‌رسانی روزانه به ویژه در سطوح محلی فراهم شود

4 -  افرادی که به صورت گروهی بازداشت شده‌اند و به‌خصوص گروه‌های ضعیف یا شخصیت‌هایی که تنها در فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز شرکت داشته‌اند باید آزاد شوند و راه‌های دستیابی به اماکنی که این گونه افراد در آنجا بازداشت هستند فورا هموار شده و به تمام درخواست‌های مکتوب به منظور کسب اطلاعات لازم درباره بازداشت‌شدگان یا اجازه ملاقات با آنها و آزادی شان پاسخ داده شود.

5 -  باید گردش آزاد روزنامه‌نگاران در تمام نقاط کشور تامین شود و از جهت اعطای ویزا و مجوزهای ورود، سیاست بدون تبعیضی درباره تمام آنها اتخاذ شود.

6 -  به آزادی تجمعات و حق برگزاری تظاهرات مسالمت‌آمیز چنانکه قانون مقرر کرده است، احترام گذاشته شود.

تحلیل:

طرح عنان الگوی لیبی، مصر و یمن در مورد سوریه را کنار گذاشت و تنها راه حل برون رفت از چالش سوریه را گفتگو و مذاکره می داند؛ به همین خاطر مورد تأیید دوستان سوریه است.این طرح شکستی بزرگ برای غرب و رژیم صهیونیستی محسوب می شود چون هدف اصلی آنها سقوط بشار اسد بود که هرگز محقق نشد و آنچه محقق شده است با هزینه های آنها تناسب ندارد.از سویی دیگر هیمنۀ آمریکا و غرب شکسته شد چون برای اولین بار، چین و روسیه مشترکا قطعنامه ای را وتو کردند و جهان از حالت تک قطبی بیرون آمد.طرح گزینۀ سیاسی در مورد سوریه به همان مقدار برایرژیم صهیونیستی شکست محسوب می شود که اجرای آتش بس در جنگ سی و سه روزه و بیست و دو روزه برای آنها شکننده بود.

گفتنی است به رغم اینکه آمریکا و متحدان منطقه ای آن برای پیشبرد سناریوی حذف بشار اسد تلاش بسیاری کرده اند و کشورهایی چون عربستان و قطر برای کم کردن نفوذ ایران در سوریه بر کنار رفتن اسد از قدرت پافشاری می کنند اما چند نکته دارای اهمیت است.سناریوی حذف اسد بر فرض محال که محقق شود به هیچ عنوان تضمینی برای دوستی سوریه ورژیم صهیونیستی نخواهد بود. 

اولا اپوزیسیون سوریه یک طیف یک دست نیستند که بتوانند سوریه را وارد بلوک سیاسی آمریکا و متحدانش کنند؛ در درون این اپوزسیون تنها طیفی که می تواند روابط خود را با رژیم صهیونیستی به سطح عادی برساند لیبرال ها هستند بقیه گروه ها از جمله سلفی ها و اسلام گرایان افتخار خود را مبارزه با رژیم صهیونیستی و برگشت به شریعت می دانند. 

در ثانی با توجه به سابقه نبردهای سیاسی این کشور با رژیم صهیونیستی و حضور چهار دهه ای سوریه در جبهۀ مقاومت، رژیم صهیونیستی ستیزی برای مردم این کشور به عنوان یک شعار مطرح شده است و هر طیفی که عرصه سیاسی سوریه را به دست گیرد مجبور است افکار عمومی این کشور را مد نظر بگیرد.

 و ثالثا برخی از سرزمین های سوریه بعد از جنگ شش روزه هنوز در اشغال رژیم صهیونیستی است و احزاب و گروه هایی می توانند آراء عمومی را جذب کنند که بر باز پس گیری بلندی های جولان صحه بگذارند و بعید است رژیم اشغالگر قدس به چنین درخواستی پاسخ دهد چرا که این منطقه را جزء لاینفک خاک خود می داند و در آن شهرک سازی کرده است و همین امر می تواند زمینه ساز چالش بین سوریۀ جدید با رژیم صهیونیستی شود.با توجه به این نکات حتی حذف اسد نیز نمی تواند رژیم صهیونیستی را در حاشیه امنیت قرار دهد.

محسن خبازان


4ضلعی خیانت: بارزانی،اردوغان،الهاشمی وملک عبد الله

نخست وزیر عراق گفته است پافشاری اردوغان بر ادامه سیاست های مداخله جویانه در امور داخلی کشورهای همسایه، به منافع ترکیه ضربه خواهد زد و ترکیه را به یک کشور دشمن تبدیل در منطقه خواهد کرد.آیا با ضعیف شدن موقعیت و نقش ترکیه در بحران سوریه بویژه با خارج شدن پرونده آن از دست انکارا و ریاض و دوحه وانتقال آن به شورای امنیت و قرار گرفتن آن در دستان کوفی عنان، زمامداران ترکیه توجه خود را به سمت عراق و بحران داخلی آن متمرکز کرده اند؟

در حال حاضر گویا اردوغان در صدد بازی با برگ طارق الهاشمی در عرصه عراق است. الهاشمی متهم به دست داشتن در بیش از یکصد و پنجاه عملیات تروریستی و تحت تعقیب دستگاه قضایی عراق است که پس از صدور حکم بازداشت وی، به اقلیم کردستان گریخت. طارق الهاشمی سپس از عراق به عنوان معاون رئیس جمهور و البته بدون کسب موافقت رئیس جمهور، راهی قطر و عربستان شده و بعد از دیدار با رهبران دو کشور عازم پایتخت ترکیه گردید. وی در آنکارا با رجب طیب اردوغان نیز دیار و گفتگو کرد.

اردوغان روز جمعه هفته گذشته نیز دیدار فشرده یک روزه ای با ملک عبدالله پادشاه عربستان در ریاض داشت که اطلاعاتی در مورد محتوای مذاکرات آن منتشر نشد و تنها به صورت پروتکلی گفته شد که طرفین در مورد مسائل منطقه و مناسبات فیمابین گفتگو کرده اند. بسیاری از حدس ها به سمت این بود که گفتگوها بر چگونگی تعامل با بحران سوریه پس از خروج پرونده آن از دستان انکارا وریاض و دوحه و کارشکنی در ماموریت کوفی عنان متمرکز بوده است، اما اینک با ورود هاشمی به آنکارا و دیدار وی با اردوغان و متعاقب آن ورود مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق در روز پنج شنبه گذشته به ترکیه و دیدار وی به طور جداگانه با نخست وزیر، وزیر امور خارجه، و رئیس جمهور این کشور حکایت از داستان دیگری می کند.اردوغان پس از دیدار با بارزانی در بخشی از سخنان خود انتقادات شدیدی را متوجه نخست وزیر عراق نوری مالکی کرد و گفت: متاسفانه شاهد آن هستیم که رویدادهای عراق خبر از آینده ی خوب و روشنی نمی دهند ونخست وزیر کنونی عراق در همه ی حوزه ها به شدت خودمحورانه عمل می کند و همه گروه های شیعه، سنی، العراقیه و بارزانی از منش سیاسی نخست وزیر ناراضی هستند.

بارزانی و داود اوغلو نیز به مدت دو ساعت پشت درهای بسته به گفتگو پرداختند. محتوای گفتگو همانند دیدار بارزانی و اردوغان، دو محور مهم چالش های سیاسی عراق و تنش های اربیل – بغداد و نیز روند همکاری حکومت اقلیم کردستان عراق با آنکارا در مسیر مبارزه با پ.ک.ک، بود والبته از نتایج و تصمیم های این دیدار نیز اطلاعاتی در اختیار رسانه ها قرار نگرفت.

داوداوغلو پس از دیدار با بارزانی، به اتفاق تانر ییلدز وزیر انرژی و منابع طبیعی، آنکارا را به مقصد دوحه پایتخت قطر ترک کرد تا به هیئت سیاسی اردوغان در قطر بپیوندد.پیش از سفر بارزانی به ترکیه منابع خبری هم نوشته بودند که رئیس اقلیم کردستان در دیدار با نخست وزیر ترکیه در مورد طارق الهاشمی با وی گفتگو خواهد کرد و خود هاشمی هم اعلام کرده بود که وی برای چند روز در ترکیه اقامت خواهد کرد و منتظر دیدار با مسعود بارزانی در ترکیه است.اما انتقادات شدید اردوغان از مالکی هم بدون پاسخ نماند چرا که دفتر نوری مالکی نخست وزیر عراق با انتشار بیانیه ای در واکنش به اظهارات رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه به تندی اعلام کرد که اظهارات آقای اردوغان بیانگر دخالت آشکار وی در امور داخلی عراق است.در این بیانیه آمده است که متاسفانه اظهارات نخست وزیر ترکیه، بعد طایفه گری به خود گرفته و این اظهارات نشان می دهد که آقای اردوغان همچنان در توهم سلطه بر منطقه بسر می برد.


نخست وزیر عراق گفته است پافشاری اردوغان بر ادامه سیاست های مداخله جویانه در امور داخلی کشورهای همسایه، به منافع ترکیه ضربه خواهد زد و ترکیه را به یک کشور دشمن تبدیل در منطقه خواهد کرد.مجموعه این تحولات گویای شکل گیری محور جدیدی در منطقه علیه بغداد است که به نظر می رسد بازیگران اصلی آن را عربستان و ترکیه تشکیل می دهند و قرار است که با کمک بارزانی و الهاشمی بر صحنه داخلی عراق تا سقوط مالکی اثر گذاری کنند. بدین ترتیب چالش جدید منطقه مراحل تکوین خود را طی می کند.

محسن خبازان

آقای صالحی أين أذهب....؟!   

نویسنده:محسن خبازان

در خبرها داشتیم رامین مهمان پرست سخنگوي وزارت خارجه كشورمان اتهام تخلف جنسي ديپلمات ايراني در برزيل را رد كرده و گفت: "بررسي‌هاي به عمل آمده نشان مي‌دهد كه مطالب منتشر شده توسط اينگونه رسانه‌ها، خلاف واقع و فاقد صحت است." وي اتهامات وارد شده را "مغاير با سوابق اين عضو سفارت ايران در برزيل" دانست.گفتنی است روز چهارشنبه، روزنامه وال استريت جورنال اعلام داشت: پليس برزيل يك ديپلمات ايراني پنجاه و يك ساله را به دليل "دست اندازي" به دختران زير سن قانوني براي مدتي بازداشت كرد. براساس گزارش‌ها اين واقعه روز شنبه (26 فروردین) گذشته در يك استخر مختلط در يك باشگاه خانوادگي در شهر سائوپائولو، روي داد و انعكاس وسيعي در رسانه‌هاي برزيل داشت. اواخر هفته گذشته بود که برخی از رسانه‌های غربی، خبر سوءاستفاده اخلاقی یک دیپلمات ایرانی در استخری در برزیل را منتشر کردند که جنجال‌های زیادی را در رسانه‌های غربی در پی داشت، شوکی که به رغم تکذیب فوری وقوی از طرف سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، در توضیحات سفارت ایران در برزیل، سوءتفاهمی با نام "تفاوت در مفاهیم فرهنگی" یاد شده است، مطلبی که احتمالا موثق تر از هر تکذیبی است، چرا که احتمالا بعید به نظرمی رسد که یک دیپلمات آنقدر تازه کار و ناشی باشد که آبروی خود را بخواهد در صحنه بین الملل آن هم با سوءاستفاده از دو کودک به فنا دهد و از طرفی دیگر، شاید اصلا واقعا فقط کاری انجام شده باشد که دلالت بر سوء‌استفاده اخلاقی در فرهنگ برزیلی‌های محترم تلقی شود،که البته در این صورت هم باز صورت مسئله می شود: سوء‌تفاهمی بخشش‌ناپذیر از سوی یک دیپلمات ایرانی!!

در اواخر هفته گذشته بود که برخی از رسانه‌های غربی به نقل از مطبوعات محلی کشور برزیل نوشته بودند: این دیپلمات ایرانی به سوء‌استفاده اخلاقی بدی در یک استخر مختلط متهم شده است. لذا در این راستا والدین این دو کودک مذکور در استخر به دنبال این موضوع به دیپلمات ایرانی مذکور حمله کرده و وی در پایان دستگیر و به پایگاه پلیس برده می‌شود، ولی به دلیل مصونیت دیپلماتیک، این دیپلمات محترم ایرانی آزاد می‌شود.با این حال، رامین مهمانپرست، این ادعا مطروحه را رد کرده و اظهار داشته است: بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد كه مطالب منتشره در این رسانه‌ها، خلاف واقع و نادرست است.مهمانپرست همچنین در راستای تکذیب این داستان دلایلی در اظهاراتش آورده و این اتهامات را مغایر با سوابق این عضو سفارت ایران در برزیل دانسته است. البته این سخن منطق و استدلال منطقی ندارد و یا این که دست‌کم افکار عمومی و ملت مسلمان ایران را قانع نمی‌کند؛ نهایت این که افکار عمومی بپذیرد، ام انتظار نمی رود که چنین رفتاری از سوی چنین کسی انجام گرفته باشد و فعل حضور این شخصیت دیپلماتیک دراستخر مختلط هیچ توجیهی ندارد.

البته در این بین پرسش‌های متعدد دیگری هم نیز هست که به فرض قبول این سوء تفاهم پیش آمده، این دیپلمات شخیص ایرانی در استخرمختلط چه کار می‌کرده است؟ مگر نه اینکه دیپلمات‌های ایرانی، پروتکل‌های بین‌المللی و البته پیمان‌نامه‌های مختص به جمهوری اسلامی را رعایت می کنند؟؟!

اما نکته بسیارجالب ومهم‌تر، نحوه برخورد وزارت امور خارجه ایران و دیگر دستگاه‌ها و ارگانهای دولتی کشور با اخباری از این رنگ است. بی‌شک، کارگزاران هر نظامی دچار تخلف، فساد و موارد نکوهیده دیگری هم می‌شوند و این بستگی به نوع نظام‌های سیاسی ندارد، یعنی در یک دمکراسی لیبرال هم می تواند تخلف صورت گیرد،لذا در یک دمکراسی دینی هم ممکن است تخلف روی دهد، اما میزان شاید تخلف روی داده در هر یک از این نظام‌ها، متفاوت باشد و در حقیقت، مدیران و کارگزاران کشور ایران هم از این قاعده مستثنی نیستند.گفتنی است ما کلا به شکل خودآگاه و ناخود آگاه  در برابر این شکل اخبار موضع یک طرفه‌ای می‌گیریم و موضوع را به کل تکذیب می‌کنیم و اصولا اگر اشتباهی هم شده، در مقام بپذیرش و رفع آن به عمل نمی آییم. حال بحث ما این نیست که این خبر حتما صحیح است و باید آن را قبول کنیم، بلکه موضوع درباره نگاه ما نسبت به اخباری است که درباره نواقصمان در صحنه بین الملل منتشر می‌شود؛ اخباری که افکار عمومی را درگیر می‌کند، ولی هیچ گاه پاسخ قانع کننده نمی‌گیرد.نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد و شاید دستگاه دیپلماسی کشورعزیزمان به آن توجه کرده باشد، این که موضع‌گیری رسمی مقام‌های دیپلماسی ایران و پذیرش آن برای وجهه جهانی کشورمان زیبنده نباشد؛ اما شما را ارجاع می دهیم به رخدادای که حدود دو هفته پیش در جریان سفر باراک اوباما به کلمبیا رخ داد، خوش‌گذرانی های شبانه تعدادی ازمحافظان اوباما در یک کلوپ شبانه، سبب گردید تا در میانه سفر، اوباما محافظانش را به آمریکا بازگرداند.

درنهایت با توجه به مطالب فوق انگار این روزها، نگه داشتن وجهه بین‌المللی از راضی نگه داشتن افکار عمومی در کشور برای دوستان محترم مهمتر است، در صورتی که نگه داشتن وجهه داخلی یک نهاد یا مجموعه نظام سیاسی و قانع کردن افکار عمومی درباره کارکرد‌ها و فعالیت‌های آن برای افکار عمومی داخلی، از هر وجهه جهانی دیگر مهمتر وزیبنده تر است!حال کوتاه سخن آن که سؤالي كه در مقابل وزارت خارجه كشورمان بي‌جواب مانده اين است كه آيا حضور اين ديپلمات شخیص در استخر مختلط صحت دارد يا خير؟ اگر جواب مثبت است و با توجه به دو چالش اخیروزارت خارجه یعنی بحث جزایر ایرانی و سیست منفعلانه درقبال بحرین باید گفت آقای صالحی أين أنت....؟


زنگ خطربرای تهران، جنگ روانی مسکو

نویسنده:محسن خبازان

 "روسیه دوست ایران است"!! به نظر می رسد که دیگر وقت آن رسیده این ادبیات کلیشه ای را دور بریزیم.روسیه پوتینی کشوری سرمایه داری است  و دین و دنیای این کشور، سود مادی و منافع خودی است . در اتحاد شوری سابق ، هر از گاهی اصول عقیدتی بر منافع اقتصادی برتری می یافت ؛ولی در روسیه کنونی این حالت کاملا معکوس شده است . کشور سرمایه داری روسیه کنونی به کشورهای در حال توسعه به عنوان « برگ برنده » نگاه می کند تابتواند از موقعیت آن ها برای بهبودی وضعیت خود در نظام جهانی بهره برداری کند .این وضعیت بر ایران به طور کامل منطبق می باشد ؛ زیرا مسکو از تمایل شدید غرب نسبت به ایران به دلیل داشتن موقعیت راهبردی و نفتی کاملا آگاهی دارد .واقعیت امر این است که روسیه در سال های اخیر به حد سرمستی از برگ برنده ایران بهره برداری کرد و اکنون در حال جمع آوری محصول است . روسیه ، هر بار که غرب تلاش می کرد مجازات های جدیدی بر ایران تحمیل کند ، اعلام می کرد که خواستار فروختن سلاح های پیشرفته به ایران است ؛ اما هیشه در آخرین لحظه پا پس می کشید و کشتی ایران را بی یار و یاور در میان موج های سرکش بین المللی تنها می گذاشت .

در زير به برخی ازجنگ های روانی مسکو  علیه ایران اشاره می کنیم :

- دریافت وعده از سوی واشنگتن مبنی بر اجازه یافتن برای ترکتازی در محدودۀ جغرافیایی اتحاد جماهیر شوروی سابق ( گرجستان بهترین نمونه است ) .

- اعتراف واشنگتن مبنی بر این که روسیه ، یک کشور بزرگ در آن منطقه است .

- تسهیلات امریکا برای ادغام روسیه در نهادهای اقتصادی جهانی و دست یافتن به فن آوری های پیشرفته غیر نظامی .

- وعده امریکا به روسیه مبنی بر برخورد با این کشور همانند یک ابر قدرت . ادامه مذاکرات « سالت » بهترین نمونه است .

در مقابل این هدایا و امتيازها ، مسکو نیز بهترین پاسخ ها را داد:

- متوقف ساختن موشک های « اس 300 » . وجود این موشک ها می توانست هرگونه تهاجم هوایی اسرائیل و امریکا(به ايران) را با دشواری های بسیار مواجه سازد .

- متوقف ساختن تکمیل نیروگاه بوشهر .

- همراهی با امریکا و دادن رأی موافق به تحمیل مجازات های جدید بر ضد ایران .

پس از دادن رأی موافق ، برای اولین بار میان روسیه و تهران حمله رسانه ای سختی آغاز شد.

به پرسش اولیه خود باز می گردیم و می گوییم که کودتای روسیه برای امریکا سودی عظیم و برای ایران زیانی عظیم تر بر جای گذاشت .

این تحول جدید باید موجب گردد که در تهران، زنگ ها خطر با قدرت به صدا در آیند، زیرا بیم آن مي رود که ایران در این جنگل پرغوغا ، با وجود گرگ گرسنه آمریکا ، که هیچ گاه از نفت سیراب نمی شود ، و رژیم صهیونیستی  وحشی ، که غریزه خون ریزی در او بیش از حد معمول است ، تنها گذاشته شود .


آقای صالحی آیا می دانید هر عملی عکس العملی دارد؟!

نویسنده:محسن خبازان

در حالی که سرویس بین الملل حزب الله با وارد دانستن انتقاداتی به دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و خصوصا شخص شخیص آقای صالحی به آنچه که سیاست منفعلانه وزارت خارجه درمورد تحولات بحرین خواندیم،بودیم وانصافا هم تارنماهای متعددی از جمله تارنمای دیپلماسی ایرانی و عصر ایران از این انتقاد و پیشنهاد روزنامه حزب الله مبنی برگزاری کنفرانس دوستان بحرین در تهران استقبال کردند، این روزها هم متاسفانه شاهد دسته گلی دیگر ازآقای صالحی هستیم. بله داستان ادعاهای شیوخ امارات درمورد جزایر سه‌گانه ایرانی خلیج همیشه فارس، حاشیه های وسیع تری به خود گرفته است واین در حالی است که ملت مظلوم ایران منتظر حرکتی جدی از طرف آقای صالحی  (بخوانید وزیرمنفعل امور خارجه ایران) هستند؛ انتظاری که با گذشت تقریبا یک هفته، هنوز تحقق پیدا نکرده است.

اظهارات مغرضانه هفته گذشته وزیر خارجه امارات در محکومیت سفر محمود احمدی نژاد رئیس‌جمهور ایران به جزیره ابوموسی و اظهارات و اقدامات گستاخانه و توهین‌آمیز بعدی مقامات این شیخ نشین، با تحریک احساسات ملی ایرانیان، جوی از نارضایتی عمومی را در میان مردم پدید آورد؛ اما گویا آقای صالحی در همراهی با این جو، چندان موفق نبوده است.

ادعاهای واهی شیوخ اماراتی که از اعتراض به سفر رئیس جمهوری ایران آغاز شد کم کم حاشیه ها گستردهای پیدا کرد و به تلاش برای بین المللی کردن این موضوع از طریق اشاره وزیر خارجه امارات به شورای امنیت و دادگاه داوری بین‌المللی رسید.

از طرفی دیگر، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای حمایت از موضع امارات گرد هم آمدند و سفر دکتر احمدی نژاد را نقض آشکار حاکمیت امارات بر جزایر سه‌گانه خواندند!

حال آقای صالحی در مقابل چه کرد؟!

از وقتی که این سخنان اهانت‌آمیز و بدور از عرف وزیر خارجه امارات مطرح شد، انتظار توده های مردم و محافل تخصصی و سیاسی، این بود که آقای صالحی، دست‌کم سفیر ایران در امارات را فرا بخواند و با احضار سفیر سخیف امارات، مراتب اعتراض ملت ایران را به طور رسمی خدمت این کشور اعلام کند؛ یعنی هر عملی عکس العملی دارد مساوی با آن ودر خلاف جهت آن (دقیقاً کاری که طرف مقابل انجام داد)!

اما واقعا جای تاسف است که وزیر خارجه ما در این موضوع طوری رفتار می‌کند که گویا اصلاً حق با شیوخ امارات است و این کشورایران است که از نظر شواهد تاریخی و بعد سیاسی در موضع ضعفیم.آقای صالحی مطمئن باش که در حافظه تاریخی ملت ایران این سیاست منفعلانه شما ثبت خواهد شد چرا که مردم ایران خواستار کاری جدی و عملیاتی از سوی شخص شخیص شما بودند؛ اما دریغ از حتی یک بیانیه کوچک رسمی و دریغ از یک نطق رسمی هرچند کوچک از سوی شما، پس وای بر ما!!

اوج بزرگواری و فعالیت دلیرانه مسئولین دستگاه دیپلماسی کشور در این زمینه ، نطق سخنانی "امیر عبدالهیان"، معاون عربی و آفریقایی ایران بود که سفر دکتر محمود احمدی نژاد را یک موضوع کاملا داخلی دانسته اند و آن را در چهارچوب یک سفر استانی رئیس‌جمهور بررسی کرده اند؛ پس معنی این موضوع این است که در واقع، شخص آقای صالحی به جای اعتراض شدید و توضیح خواستن از طرف اماراتی، در مقام توضیح دادن درباره موضوعی برآمده که اصلا به کشوری خارجی هیچ ارتباطی ندارد.

حال این جا این سوال مطرح می شود که آیا این اظهارات معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه ایران، جوابی دندان شکن درخورجسارت ها و گستاخی‌های شیوخ اماراتی بود؟؟

هرچند در چند روزگذشته، جسته گریخته اظهارنظرها و حرکت هایی از سوی بعضی شخصیت‌های گوناگون کشور که بعضا ارتباط مستقیمی با دستگاه دیپلماسی کشور نداشتند در اعتراض به اقدامات امارات صورت گرفت،اما جناب آقای صالحی آیا می دانید که موضع رسمی طرف مقابل باید رسمی و از موضع رسمی شناخته شده بین‌المللی، یعنی وزارت امور خارجه ایران پاسخ داده شود؟ واصولا هیچ دستگاه و ارگان دیگری، نمی تواند جایگزین آن باشد؟؟!

جزیره ابوموسی

حال با توجه به این اوضاع و اوصاف آنچه که کاملا مشخص است این است که با کمال تاسف وتسلیت کم کم باید از وزارت فعال خارجه ایران قطع امید کرد و در این راستا به دیگرارگانها و شخصیت‌های رسمی کشور عزیزمان دل ببندیم تا شاید در این ارتباط نیز همچون اصل سفر دکترمحمود احمدی نژاد به ابوموسی که با استقبال سیل آسای مردمی از هر قم و تفکر ی روبه‌رو شد، این بار نیز خود شخص شخیص دکتراحمدی نژاد باید پا پیش بگذارد. آهان البته نا گفته نماند که شنبه صبح وقتی مجلس باز کرد شاید آقای لاریجانی به طور جدی وارد بحث شده و در این ارتباط با ادبیات دشمن شکنانه همیشگی خود بگوید:ما این شیطنت های کودکانه شیوخ اماراتی را محکوم می کنیم!! ولی آیا واقعا ص

رفا این محکوم کردن ها برای ایران کار ساز است؟؟ وآیا شایسته و بایسته نیست که مجلس شورای اسلامی و در راس ان آقای لاریجانی از وزیر فعال خارجه ایران توضیح بخواهد؟؟!!

به هر حال، چیزی که مشخص است این است که مردم مظلوم ایران خواستار حرکتی بسیار بزرگتر از آنچه تا الان انجام گرفته هستند. مردم ایران همیشه نشان داده‌اند، حاضرند از جان ومال خود بگذرند، ولی سانتی متری از خاک کشورشان را به تصرف بیگانگان نسپارند. لذا ا

ز همین رسانه گویا و بی پروا حزب الله ایران فریاد می زنیم آقایان لطفا یک نفر ازدستگاه دیپلماسی کشور همت گمارد و این مسئله را به شیوخ اماراتی تفهیم کند بازی با خاک پدری ایرانیان با غیرت بسی خطرناک تراز بازی با دم شیر است!!!!



اردوغان دایه دلسوزتر از آمریکا برای قطر

نویسنده: محسن خبازان
همسر اردوغان و همسر ایرانی امیر قطر در آغوش هم!+عکس
 موضوعی که این روزها در قبال ترکیه مطرح است همسو و همراهی اردوغان با سياستهاي آمريكا برای سرنگوني دولت بشاراسد است و براي رسيدن به اين هدف از هيچ كاري فروگذاری نمی کند. با توجه به پيروزي‌هايي كه در كشورهاي اسلامي پس از خيزش‌هاي مردمي صورت گرفت، مي‌توان پيش بيني كرد كه نسيم اين خيزش‌ها به ديگر كشورهاي منطقه كه همراه با سياستهاي آمريكا هستند از جمله ترکیه خواهد وزيد و همان توفاني كه در تونس ، مصر ، يمن ولیبی به راه افتاد ترکیه را نيز در خواهد نورديد.حال در این برحه زمانی در خبرها داشتیم که "رجب طیب اردوغان"، نخست وزیر ترکیه شامگاه پنج‌شنبه به قطر سفر کرده است.
سفرحراس گونه اردوغان به قطر پس از انتشار اخباری در رسانه‌های عربی مبنی بر کودتای نافرجام علیه امیر قطر صورت می‌گیرد. انگیزه سفر اردوغان به قطر شرکت در نشست "تجارت و توسعه سازمان ملل" و گفتگو با مقام‌های قطری درباره تحولات سوریه بیان شده است، چرا که روابط سیاسی ترکیه و قطر در پی تحولات اخیر سوریه گسترش قابل توجهی یافته است.
 اما این در حالی است که مقامات ارشد تركيه با اقداماتي كه در منطقه انجام مي‌دهند، در واقع مردم كشورشان را عليه خود مي‌شورانند. در حال حاضر افكار عمومي جهان به ويژه منطقه پس از گذشت يكسال از تحولات سوريه به اين امر واقف شده‌اند كه تحولات سوريه از جنس خيزش‌هاي اسلامي نبوده و تنها عامل آن دخالتهاي خارجي ازجمله آمريكا، انگليس، تركيه، قطر و عربستان باعث اين ناآرامي‌ها در اين كشور شده است. 
اگر پيش از اين تصور بر اين بود كه تحولات سوريه نيز همانند ديگر كشورهاي اسلامي منطقه است، اما اكنون شاهد آن هستيم كه مردم كشورهاي منطقه علاوه بر حمايت از ادامه اصلاحات، دخالتهاي كشورهاي خارجي در امور داخلي سوريه را عامل اصلي اتفاقات اين كشور مي‌دانند و متوجه شده‌اند كه مردم سوريه نيز آنگونه كه تبليغ مي‌شود مخالف دولت خود نيستند. پس از سفر اردوغان به تهران و حالا سفر حراس گونه وی به قطر اين گونه به نظر می آید که تركيه در قبال مسائل منطقه به ويژه سوريه تغيير مواضع داشته است،و با این سفر اردوغان به قطر کاملا مشخص شد که وی با اجرا کردن نقشه ها و خواسته های واشنگتن مواضع تندتري را عليه سوريه دنبال می کند. اكنون با تاكيد رهبري در حمايت از سوريه و با توجه به بيانات چند سال پيش ايشان كه در ديدار بشار اسد عنوان كردند كه سوريه عمق استراتژيك جمهوري اسلامي ايران است، بايد در انتظار تحولات ويژه‌اي در برخي كشورهاي منطقه از جمله تركيه، قطر، عربستان و... باشيم. 
شایان ذکراست در اين تحولات بازنده قطعي كشورهايي خواهند بود كه همسو با سياستهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي حركت مي‌كنند.


آقای صالحی چرا کنفرانس دوستان بحرین نه؟!

نویسنده: محسن خبازان

دیپلماسی ایرانی: تحولات زنجیروار خاورمیانه و شمال آفریقا وقتی به بحرین و سوریه رسید، تاثیر مستقیم و محسوس تری بر ایران گذاشت. قدرت یابی ایران در قبال تغییرات نو خاورمیانه بر ترس های برخی رژیم های عرب منطقه و حامیان غربی ایشان افزود و آنها را به تلاشی مضاعف برای منزوی کردن جمهوری اسلامی در منطقه واداشت.

تا پیش از آن قطار تحریم ها و فشارهای بین المللی بر ایران، روندی باصطلاح گام به گام داشت ولی در یک سال اخیر و به موازات تکانه های شدید خاورمیانه، بیم قدرت گیری و تبدیل شدن ایران به یکی از قطب های منطقه بیشتر شده و دسیسه ها و طرح های غربی و عربی هم برای به تنگنا بردن ایران بیش از گذشته نمود پیدا کرده است.

برخی رژیم های عربی، ایران را به دست داشتن در امور داخلی بحرین و سمت دادن به اعتراضات شیعی در این کشور متهم کردند. ایران نیز کشورهای عربی و منطقه ای را به دخالت در امور سوریه متهم کرد و وقایع داخلی این کشور را واجد نسخه ای غیر سوری دانست.

پس از برگزاری چند نشست با حضور گروه های اپوزیسیون سوریه در ترکیه و تونس، شدت مخالفت ها و اعتراض ها در سوریه و حمایت از مخالفان افزایش یافت. در این نشست ها نمایندگان کشورهایی حضور داشتند که خود را حامی مردم سوریه و مخالف بشار اسد می خواندند و اعلام می کردند که از هیچ تلاشی برای کمک به معترضان داخلی و خارجی اسد فروگذار نمی کنند.

این دست گردهمایی ها با واکنش ایران همراه بود، تا جایی که حتی به مجادله ای لفظی بین نخست وزیر ترکیه و مقام های ایران انجامید و دو طرف یکدیگر را با الفاظی تند و عتاب آلود خطاب کردند. متعاقب برپایی گردهمایی گروه های اپوزیسیون در ترکیه، از سوریه نیز خبر رسید که حکومت این کشور قصد دارد برای مقابله با چنین رویکرد سیاسی، روشی مشابه اتخاذ کند تا توطئه ها را به خود این کشورها برگرداند. سوریه اعلام کرد که می خواهد شخصیت ها و گروه های مخالف عربستان سعودی را دور هم جمع کند و فضای لازم را برای ساماندهی ایشان فراهم آورد.

به تازگی یک تارنمای اصولگرای کشورمان نیز به مسئولان سیاست خارجه پیشنهاد کرده است که همین ابتکار را در پیش بگیرد و زمینه برگزاری نشست مخالفان حکومت بحرین را در تهران فراهم کند.

تارنمای موعظه در مطلبی انتقادی خطاب به مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان نوشته است: دولتی که ادعای سیاست خارجی تهاجمی و راهبرد «تعامل سازنده» در عرصه روابط بین‌الملل داشت و قرار بود «عزت، حکمت و مصلحت» را الگوی فعالیت دیپلماتیک خود قرار دهد، به جز احضار سفیر عربستان و بحرین و ابراز نگرانی، چه کار چشمگیری برای جلب افکار عمومی بین‌المللی نسبت به تحولات بحرین انجام داده است؟ وزیر خارجه به چند کشور منطقه برای حل مشکل بحرین سفر کرده است؟ آقای احمدی نژاد با چند همتای خود در این زمینه تلفنی گفتگو کرده است؟

نویسنده این مطلب در ادامه می گوید: ترکیه در هفته‌ای که گذشت میزبانی بیش از هفتاد کشور را با نام کنفرانس «دوستان سوریه» برگزار کرد که نتیجه آن شناسایی «شورای مقاومت مردمی» سوریه به عنوان نماینده مشروع این کشور و توافق برای فرستادن کمک‌های مالی و اطلاعاتی به مخالفین اسد بود. اما چه خبر از «دوستان بحرین»؟ دولتمردان ما که می‌گویند نیمی از دولت‌های دنیا پشت سر ما قرار دارند و نیمه دیگر هم مردمشان با ما همدلند، پس از محکوم کردن سیاست‌های ترکیه، چه اقدامی برای حل بحران بحرین کرده‌اند؟ آیا دیپلمات‌ها برای برگزاری کنفرانسی متشکل از دوستان بحرین مشغول رایزنی هستند؟

نویسنده تاکید می کند که ابتکار ایران در برگزاری کنفرانس دوستان بحرین، نه تنها می‌تواند نور امیدی بر دل مردم این کشور بتاباند، بلکه برای کشورمان نیز خالی از لطف نیست. به نوشته این وبلاگ نویس، نمایش دیپلماسی فعال در سطح منطقه ای و جهانی، آشکار ساختن چهره‌های دورو در برخورد با حوادث مشابه، شکستن تصویرسازی رسانه‌ها از منزوی شدن ایران و جلب نظر ملت‌های عرب منطقه که چشم به تحولات برادران هم کیش و هم‌زبان خود دارند، بدیهی ترین اثرات چنین کاری می‌تواند باشد.


توهم مضحک شبکه سلطنت طلب پارس

نویسنده:محسن خبازان

به گزارش سرویس بین الملل حزب الله، "حسن داعی" مجری شبکه سلطنت طلب پارس در برنامه "ذره بین سیاسی" که در تاریخ 7 فوریه (18بهمن) پخش شد مدعی شد جمهوری اسلامی ایران در حال ساخت بمب اتم می باشد.

وی گفت: «جمهوری اسلامی مدعی است که انرژی هسته ای را برای تامین برق کشور نیاز دارد. این در حالی است که ایران بزرگترین کشور دارای نفت و گاز جهان است[!!] و می تواند با احداث نیروگاه های گازی برق کل کشور را تامین کند. اما حکومت اسلامی برای توجیه برنامه هسته ای خود می گوید درست است که ما الان نفت و گاز داریم اما 20 یا 30 سال دیگر ذخایر نفتی و گازی ما تمام می شود. آن وقت چه کاری باید بکنیم و از کجا برق کشور را تامین کنیم.این استدلال کاملا بی پایه و مضحک است و جامعه بین المللی به آن ریشخند می زند. چرا که اگر 30 سال دیگر ذخایر ایران تمام شود کشور ایران با بسیاری از مشکلات باید دست و پنجه نرم کند زیرا اکثر اقلام دارویی و کشاورزی و پزشکی و صنعتی به وسیله پول نفت و گاز از خارج خریداری می شود و اگر این ذخایر به اتمام برسد ملت ایران از گرسنگی و قحطی از بین خواهد رفت.

او در ادامه افزود: «یکی دیگر از دلایل اتمی بودن برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی این است که احداث نیروگاه های گازی برای تامین انرژی برق 10 برابر به صرفه تر از احداث نیروگاه هسته ای است. ضمن اینکه نیروگاه گازی هم سریعتر انجام می شود و هم برای محیط زیست مناسب تر می باشد و اگر کسی اورانیوم غنی سازی شده را از خارج وارد کند به صرفه تر از این است که بخواهد در داخل خودش اقدام به این کار کند. تمام این مسائل نشان می دهد که جمهوری اسلامی به دنبال بمب اتم است.»

نتیجه گیری:

شایان ذکر است که کارشناسان آژانس و تحلیل گران غربی و رسانه های وابسته به آنان بارها و بارها صلح آمیز بودن برنامه های هسته ای ایران را تائید کرده اند.سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی غرب اعتراف کرده اند که هیچ دلیل و مدرکی بر این که ایران به دنبال بمب هسته ای است وجود ندارد.ادعای اینکه وارد کردن سوخت هسته ای به نفع ملت ایران است یک ادعای مضحک و بدون دلیل است. دولت های غربی به دنبال وابستگی ایران به سوخت هسته ای هستند تا در زمان مورد نیاز این سوخت را به ایران ندهند و دولت ایران را تحت فشار قرار داده و از این طریق به خواسته های خود برسند.

هوچي‌گري شكست خوردگان

نویسنده:محسن خبازان

كشورهاي غربي كه پس از سالها بحران سازي در سوريه نتوانسته‌اند اهداف خود را در اين كشور اجرايي کنند بازي در شوراي امنيت را دستور كار قرار دادند تا با ايجاد فضاي منفي جهاني، شرايط را براي سرنگوني اسد فراهم آورند.با وتوي قطعنامه‌‌اي كه اعراب با سرمشق‌هاي آمريكا نوشته بودند توسط چين و روسيه، اين روياها با ابهامات بسياري مواجه شد. غربي‌ها كه همچنان در توهم برتري جهان هستند پس از وتوي اين قطعنامه زنجيره‌اي از فضاسازي رسانه‌اي و سياسي را عليه سوريه، چين و روسيه به راه انداختند.هرچند كه ناكامي در برابر سوريه از دلايل اصلي اين تحركات بوده اما بررسي ريشه‌اي تحولات حقايق بيشتري را آشكار مي‌سازد.

-  اولا اين امر از شكست ائتلاف جديد آمريكايي در منطقه شامل تركيه، صهيونيستها و شوراي همكاري خليج فارس (قطر و عربستان)‌ حكايت دارد. ائتلافي كه آمريكا با آن به دنبال خاورميانه جديد است اما در سوريه به عنوان اولين خانه اين طرح با ناكامي همراه شده است. اين ائتلاف نشان داد كه توان اجراي طرح‌هاي آمريكا را نداشته و آمريكا بارديگر در محاسبات خود با اشتباه مواجه شده است. 

- ثانيا شكست غرب در شوراي امنيت با تقويت جايگاه اسد در داخل سوريه و تضعيف مخالفان مردمي بوده است. اين امر براي غربي كه ادعاي عدم مشروعيت اسد را سر مي‌دهد،هزينه‌هاي بسياري به همراه دارد به ويژه اينكه چهره فريبكارانه غرب و اتحاديه عرب در قبال سوريه را آشكار مي‌سازد.

- ثالثا سران غرب كه ادعاي حمايت از سران عرب سازشكار را سر مي‌دهند در يك سال اخير به دليل ناتواني در حفظ مبارك در مصر و صالح در يمن، چالشهاي بسياري با سران غرب پيدا كرده‌اند حال با شكست در برابر سوريه بر ميزان چالهشاي آنها با سران عرب بيشتر گرديده است. نكته مهم آنكه غرب با بازگشايي پرونده سوريه در شوراي امنيت ميان ملتهاي منطقه بيش از پيش تزلزل يافته كه بعضا هزينه‌هاي جبران ناپذيري براي غرب به همراه دارد.

- رابعا كشورهاي غربي به ويژه آمريكا بر اين ادعايند از يك سو قدرت برتر جهانند و از سوي ديگر مدعي هستند كه با ديپلماسي توانسته‌اند چين و روسيه را با خود همسو سازند. تحولات سوريه نشان داد كه هر دو ادعا توهمي بيش نبوده و غرب هر روز با انزواي جهاني بيشتر همراه مي‌گردد. اين امر تقويت جبهه ضد غربي در جهان را به همراه خواهد داشت.

نتیجه گیری:

با توجه به شرايطي كه ذكر شد مي‌توان گفت كه هوچي‌گري غربي‌ها در روزهاي اخير در قبال سوريه و حتي آغاز سناريوي حمله به سفارتخانه‌ها نشانه‌اي بر شكستهاي گسترده آمريكا و متحدان صهيونيستها و عربي آنها است كه براي فرار و سرپوش نهادن بر اين رسوايي به هوچي‌گري در قبال سوريه روي آورده‌اند.

چرارژیم‌صهیونیستی"سگ‌نگهبان" آمریکاست؟

این متن روایت اسناد و خبرهایی است که نشان می‌دهد چرا رژیم صهیونیستی مجبور است در یک فرآیند واقعی، نقش یک "سگ نگهبان" را برای آمریکا ایفا کند.

مقام معظم رهبری، پنجشنبه گذشته در مراسم جشن دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در بخشی از بیانات خود، رژیم صهیونیستی را "سگ نگهبان" آمریکا خطاب کردند.

معظم‌له فرمودند: "هم آمریکا بداند، هم دست‌نشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژیم صهیونیستى در این منطقه بداند؛ پاسخ ملت ایران به هرگونه تعرضى، هرگونه تجاوزى، بلکه هر گونه تهدیدى، پاسخى خواهد بود که از درون، آنها را از هم خواهد پاشید و متلاشى خواهد کرد."...


رژیم صهیونیستی از نزدیک به 60 سال قبل با غصب و اشغال بخش‌هایی از خاک کشور فلسطین، در منطقه خاورمیانه حضور یافت. رژیمی غیر مشروع که همواره در یکی از اصلی‌ترین سیاست‌های خود و به دلایل مشخص و نامشخص بسیاری، حفاظت از منافع آمریکا در خاورمیانه به عنوان راهبرد اصلی او مطرح بوده است.
رژیمی نامشروع که حتی برای دفاع از منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه، جنگ‌ نیز به راه می‌اندازد.
 
* عاملان اصلی به‌راه‌انداختن جنگ 33 روزه

این ایالات متحده آمریکا و جرج بوش رئیس جمهور وقت آن است که در هنگام آغاز حمله اسرائیل به مرزهای لبنان و جنگ با حزب‌الله ، این جنگ را دفاع از ایالات متحده می‌نامد.
البته قبل از آن نیز برخی از رسانه‌های آمریکایی از خبری موهوم پرده برداشته بودند که می‌گفت اسرائیل به زودی و با حمایت آمریکا جنگی را در خاورمیانه به راه خواهد انداخت که در واقع جنگ نماینده آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی با نماینده ایران یعنی حزب‌الله خواهد بود.
"ازرائیل یاکی" از مشاوران وقت دولت جرج بوش است. او در یکی از سخنرانی‌های خود که در روزهای پایانی جنگ 33 روزه منتشر شد، گفته بود: "کاخ سفید مدت‏ها به دنبال دلیلى براى حمله‏ بازدارنده علیه حزب‏اللَّه بود. ما مى‏خواستیم حزب‏اللَّه را نابود کنیم و اکنون کسى را براى این‏کار اجیر کرده‏ایم."
و روزنامه "نیویورکر" نیز یک هفته پس از پایان جنگ 33 روزه و پیروزی حزب‌الله می‌نویسد: "دولت بوش قصد داشت به ایران حمله کند. اما برای این کار، ابتدا می‌بایست حزب‌الله را حذف می‌کرد."
سیمور هرش، روزنامه شهیر آمریکایی نیز در یکی از مقالات رسانه‌ای خود تأکید می‌کند که آمریکا از قبل از جنگ 33 روزه، از حمله رژیم صهیونیستی به حزب‌الله آگاه بوده و آن را تأیید می‌کرده است.
 
*چنگ و دندان‌هایی که رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد
مقامات رژیم اشغالگر قدس همچنین در زمینه چنگ و دندان نشان دادن به حریف اصلی دولت آمریکا یعنی جمهوری اسلامی ایران نیز ید طولایی دارند.
آنها در حالی که تمام افکار عمومی در جهان می‌دانند که رژیم صهیونیستی بدون حمایت مالی و تسلیحاتی کاخ سفید توانایی مقابله با هیچ چالش نظامی را ندارد، بارها و بارها جمهوری اسلامی را تهدید به حمله نظامی کرده‌اند.
در واقع، رژیمی که حتی توانایی مقابله با گروه‌های نظامی دولت حماس و یا حزب‌الله را نیز ندارد و این مسئله را در عمل هم نشان داده است، در لحظاتی که ایالات متحده پرونده‌هایی را برای فضاسازی علیه کشورمان در زمینه‌ مسائل هسته‌ای علم کرده است، آغاز به تهدید نظامی ایران اسلامی می‌کند.
تهدیداتی که حتی رسانه صهیونیستی هآرتص نیز اذعان می‌کند که از سال 2005 همواره علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌شوند اما هیچگاه عملی نمی‌شوند.
 
*ضرورت‌هایی که اسرائیل را مجبور می‌کند سگ نگهبان باشد
صهیونیست‌ها البته ضرورت‌های دیگری نیز برای سرسپردگی ذلیلانه به ایالات متحده دارند.
بر اساس تحقیقی که در سایت آمریکایی "گزارش واشنگتن" منتشر شده است، مقامات کاخ سفید طی سال‌های 1996 تا 2008 بیش از 114 میلیارد دلار از پول‌های به دست آمده از مالیات‌های پرداختی توسط مردم آمریکا را به اسرائیل پراخته‌اند.
این در حالیستکه "شرل مک‌آرتور" نویسنده گزارش مذکور تأکید می‌کند که سرجمع این رقم که از گزارش‌های رسمی نهادهای آمریکا استخراج شده است برآوردی محافظه‌کارانه است و اصل رقم کمک‌های آمریکا به رژیم صهیونیستی باید بسیار بیشتر از این باشد.
لیست کمک‌ها و حمایت‌هایی که مقامات کاخ سفید از رژیم صهیونیستی به عمل می‌آورند تا این رژیم سرپا بماند شامل بندهای مختلفی است. حمایت‌های مختلفی که آنقدر جدی و تعیین کننده هستند که مقامات رژیم صهیونیستی را مجبور می‌سازند تا به شدت و علیرغم قیافه حق به جانب خود
در مواجهه با آمریکا، تلاش بی‌حدّ و حصری انجام دهند تا در نقشی مثل یک سگ نگهبان به خوبی بتوانند منافع آمریکا را در خاورمیانه و در بسیاری از نقاط دنیا حفظ کنند.
در ادامه تحقیق خود در این زمینه به سندی برخوردیم که توسط گروه تحقیقات کنگره آمریکا منتشر شده است و طی آن لیست بلندبالایی از کمک‌های کاخ سفید به رژیم صهیونیستی مورد معرفی قرار گرفته است.
در مقدمه این گزارش آمده است که پس از جنگ جهانی دوم؛ بزرگترین دریافت کننده کمک از ایالات متحده کسی نبوده است جز رژیم صهیونیستی.
در این گزارش همچنین تصریح می‌شود که کمک‌هایی که صهیونیست‌ها از کاخ سفید دریافت می‌کنند کمک‌هایی خاص! است و پروتکل‌های موجود به هیچ کشور دیگری اجازه برقراری چنین روابط نزدیکی را با آمریکا نمی‌دهد.
در این سند رسمی که در سال 2010 منتشر شده است عناوین زیادی از کمک‌های ایالات متحده به رژیم صهیونیستی قید شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم:

_قرارداد 10 ساله کمک نظامی آمریکا به رژیم اشغالگر قدس که اخیراً منعقد شده است.
_ارائه تسهیلات به اسرائیل برای تأمین نقدینگی مورد نیاز برای انجام فعالیت‌هایی مرتبط با تسلیحات نظامی
_اختصاص بودجه برای برنامه‌های مشترک موشکی بین ایالات متحده و رژیم صهیونیستی
_تضمین‌های آمریکا برای انتقال تسلیحات تولید شده در سرزمین‌های اشغالی و توسط صهیونیست‌ها به اشخاص ثالث
_ضمانت وام‌های رژیم صهیونیستی توسط دولت آمریکا
_ارائه خدمات به پناهندگان به رژیم صهیونیستی توسط دولت آمریکا
_کمک‌های اضطراری آمریکا به رژیم صهیونیستی که در هر قالبی می‌توانند مطرح شوند.
_ اعطای وام به رژیم صهیونیستی برای بهبود اقتصادی این رژیم جعلی

تمام این اسناد و خبرهای منتشر شده حکایت از آن دارد که رژیم اشغالگر قدس چاره‌ای هم غیر ایفای نقش "سگ نگهبانی" برای ایالات متحده ندارد.
در واقع سران این رژیم مجبورند سگ‌های نگهبان آمریکا در منطقه خاورمیانه باشند تا مقامات کاخ سفید نیز با پول مالیات‌هایی که از مردم این کشور اخذ می‌کنند، بتوانند حیات اسرائیل را تضمین کنند.
البته استکبار جهانی و ایالات متحده آمریکا تعدادی "سگ زنجیری" نیز در منطقه خاورمیانه دارند که وظیفه رسانه‌هاست تا بیشتر به معرفی و افشای چهره ننگین آنها بپردارند.

توصیه به الغنوشی   

خبر پیروزی حزب اسلام گرایان به رهبری راشدالغنوشی، نگرانی و اضطراب غرب و ایادی آن در کشورهای منطقه را به اوج خود رسانده است. در این بین روشنفکران سکولار ما نیز که با تب سردمداران خود دچار لرز می‌شوند، به شدت مشوش شده و دستپاچه در تلاشند تا به فرآیند قدرت یافتن احزاب اسلام گرا آن هم به تاسی از انقلاب اسلامی ملت ایران واکنش نشان دهند!



ابراهیم یزدی، یکی از این مدعیان است که عملکرد پیشین خود را فراموش کرده و با آشکار شدن نتایج انتخابات تونس سکوت را شکسته و تلاش کرده تا راشدالغنوشی و ملت تونس را از راهی که آغاز کرده اند، بازگرداند!



 یزدی در بخشی از اظهارات خود مدعی می‌شود: «ما مسلمانان مستبدین را سرنگون می کنیم و بزودی ناظر جایگزین های جدیدی می‌شویم. این همان چیزی است که برای ما اتفاق افتاده است. ما شاه را سر نگون کردیم، اما فراموش کردیم که به درمان منش و شخصیت ” شاه درون” خویشتن خود بپردازیم.»



نامه دبیرکل گروهک غیرقانونی نهضت آزادی در فضایی توهم آلود نوشته شده است، چرا که وی در عرصه تحولات جهان اسلام فرد صاحب نامی نیست که الغنوشی وی را به خاطر آورده و به توصیه‌هایش توجه کند! البته این مساله‌ای نیست که مورد توجه نویسنده نامه نباشد، لذا باید گفت که این نامه بیش از آنکه مخاطبی در جامعه تونس داشته باشد، مصرف داخلی داشته و برای ایجاد دلگرمی بخشی از هواداران اردوگاه فتنه و رسانه‌های ضدانقلاب و نیش زدن به انقلاب اسلامی تحریر شده است.



نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی ملت ایران نیز مانند هر حرکت اجتماعی دیگر مصون از خطا و اشتباه نبوده و نخواهد بود. در مسیر انقلاب اسلامی هم در مرحله تصمیم‌گیری، و هم در مرحله اجرا با موانع و مشکلات و اشتباهات و کارشکنی‌ها و توطئه‌هایی مواجه بوده که مانع از تحقق کامل آرمانها و اهداف آن شده است. بی‌شک انقلابیون مسلمان در جهان اسلام در سرمشق گیری از انقلاب اسلامی باید به آن نکات نیز توجه داشته و از تکرار آن در انقلابهای خود بپرهیزند.



اشتباهات انقلاب اسلامی را باید از زبان رهبر با تقوا، عادل، فقیه و اسلام شناس و آگاه به زمان آن شنید، آنجا که در سپردن امور به دست نااهلان سخن می‌گوید و می فرماید: «من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‏کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته‏اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‏رود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی امریکای جهانخوار قناعت نمی‏کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی‏خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‏اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان‏ خود را به گروهها و لیبرالها می‏خوریم»



حضرت امام(ره) بار دیگر از اشتباهات انقلاب چنین سخن می‌گویند: «پیش از انقلاب من خیال می‏کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون می‏روند کارهای خودشان را انجام می‏دهند. بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده‏ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده‏ام... امروز می‌گویم مادام که احکام اسلام پیاده نشده است و افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند، علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این شأنی برای علما نیست که ریاست جمهوری و یا پست دیگری را داشته باشند. چون وظیفه است به این کارهامی پردازند.» (20/9/62)



لذا ما نیز به راشدالغنوشی نویسنده کتاب "امام خمینی و تجدید حیات اسلامی" و همه مبارزین و ملتهای مسلمان منطقه توصیه می‌کنیم که با الگو قرار دادن نهضت امام خمینی(ره) و توجیه به رهنمودهای آن پیر سفر کرده، از تکرار اشتباهات گذشته در اعتماد و واگذاری امور به جریانهای سکولار و عناصر غربگرا جلوگیری کنند! و نگذارند که انقلابشان به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد!


تلويزيون را به كجا بايد برد؟

مدت ها بود مي خواستم در رابطه با تلويزيون ، فرصت ها و آسيب هاش مطلب بنويسم ولي فرصت نشد كه نشد...

حالا هم كه نوشتم اون چيزي كه دلم مي خواست نشد... البته شد ولي براي وبلاگ از بس سر و تهش رو زدم كه خيلي خلاصه شد. اميدوارم بد نشده باشه.

در اهميت تلويزيون شايد جملاتي از امام خميني كفايت كنه: امام خميني در تاريخ 29/7/58 طي يك سخنراني اينطور فرمودند: « اگر اين دستگاه (راديو و تلويزيون) اصلاح بشود ، اميد است يك مملكت اصلاح شود ... من كرارا به آقاياني كه از راديو و تلويزيون اينجا آمدند تذكر دادم كه اين دستگاهي كه شماها اداره مي كنيد حساس ترين دستگاهي است كه در اين كشور است... بنابراين اصلاح اين دستگاه ها اصلاح جامعه است و فساد اگر در اين دستگاه ها واقع بشود فساد جامعه است. مسئوليت بسيار بزرگ است ،‌مسئوليت شماها بسيار بزرگ است.»

تلويزيون زاده ي يك تحول علمي در غرب است ، درست در زمانيكه دين را قرباني توسعه ي دنيايي و مادي خود كرده بودند. علم در نگاه غرب وسيله اي براي تقرب به خداوند نيست بلكه وسيله اي براي رسيدن به اهداف مادي است. به خصوص اينكه يك تئوري سياسي براي آينده ي جهان مد نظر مادي گرايان باشد. جذابيت اين جعبه ي جهان نما و ميزان تاثيرگزاري آن در بين مردم باعث شد تا آن خيلي زود به يك ابزار سياسي ، فرهنگي قوي براي سياستمداران غربي تبديل شود. ابزاري كه براي ترويج افكار يك جريان خاص بين المللي در جامعه ي جهاني بسيار هم موثر واقع شد.

اما انقلاب اسلامي در ايران بايد با اين پديده چه مي كرد؟ تلويزيون در جهان آن زمان سرشار از فحشا و دين گريزي بود. آيا فقط حذف فحشا از تلويزيون مسئله را حل مي كرد يا موضوع چيز ديگريست؟

در آموزه هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران رويكردهايي وجود دارد كه با برخي از ماهيت هاي تلويزيون در تضاد است. اسلام رويكرد عميقي در بحث خانواده دارد و هرگونه اختلال در روابط خانوادگي را بر نمي تابد و حال آنكه وجود يك موجود جنجالي به نام تلويزيون كه ساخته ي عصر تكنولوژي است ساختار رفتاري و تعامل خانواده را دگرگون كرده است كه اين موضوع گاها ناهنجاري هايي را خواسته يا ناخواسته در خانواده موجب مي شود. تمركز والدين و فرزندان نسبت به يكديگر و مهر و محبت بين آنان و تربيت پذيري فرزندان از والدين هر از گاهي جاي خود را به تلويزيون گرايي و بي توجهي به همديگر داده است بطوريكه تلويزيون به يك عضو ثابت و مشترك هر خانواده اي تبديل شده است و اعضاي خانواده دور تلويزيون نشيني را به دور هم نشيني ترجيح مي دهند. البته به همين جا هم بسنده نشده است و عبادات فردي افراد را هم مختل كرده است. حتي به صله ي رحم ها هم رحم نكرده و محوريت اصلي را در مهماني هاي خانوادگي ، اين وسيله بازي مي كند. پس ذات تلويزيون داراي چنين مشكلاتي است. اما همه ي اينها دليل نمي شود كه آن را دور بياندازيم چرا كه با همه ي اين آفت ها ، فرصت هاي فراواني در ذات تلويزيون نهفته است كه قدرت تربيت و آموزش بالايي را دارا مي باشد. هر چند بايد حد و مرز تلويزيون را حداقل از دو مقوله جدا كرد: 1- والدين و 2- معلم . زيرا هر چه باشد تلويزيون روح ندارد و نفس والدين و معلم است كه رجحان و برتري دارد. اما متاسفانه آموزش رسانه اي داراي ويژگي هايي است كه وظيفه ي والدين و معلم را سنگين تر مي كند.

نكته ي ظريف ديگري كه بايد به آن اشاره كرد اينجاست كه غرق شدن در تكنولوژي غفلت آور است و ممكن است انسان را از كمال خودش دور بسازد و مي توان گفت كه غرق شدن در تكنولوژي به خصوص تلويزيون همان بروز شده ي گوساله ي سامري است.

در اينجا يك مبحث بايد لحاظ شود و آن ورود هنر در سه بعد به اين رسانه است:

1- هنر مديريتي ، 2- هنر محتوايي و  3- هنر نمايشي

چشم انداز مديران ما براي رسانه بايد افق اسلامي محض باشد. شكي نيست كه بايستي بين تلويزيون ما و ديگران تفاوت اصولي وجود داشته باشد.  در حاليكه جهان غرب از طريق تلويزيون جبهه ي خود را به درون خانه هاي ما آورده است و روي تك تك افراد جامعه ي ما كار مي كند تا به اهداف شيطاني خود دست يابد ، وظيفه ي رسانه نظام جمهوري اسلامي ايران كاملا مشخص است. ما نبايد دچار انفعال شويم بلكه برنامه ريزي مديران رسانه اي ما بايد كمك به جامعه براي دستيابي به كمال انساني باشد ولي متاسفانه به نظر مي رسد رويكرد برخي از مديران نه تنها اين نيست بلكه هدف فقط سرگرم كردن انسان هاست و اتفاقا اين همان چيزي است كه دشمن مي خواهد. سرگرم شدن از داخل و شبيخون از خارج! مقام معظم رهبري در اين زمينه فرموده اند : « راديو و تلويزيون يك دستگاه سرگرم كننده نيست ، يك دستگاه آموزنده است.»

يكي از مشكلات اساسي ما در تلويزيون و برنامه سازي ها مشكل محتوايي است. وقتي به رسانه هاي غرب نگاه مي كنيم مي بينيم كه آنها براي رسيدن به هدفشان ، با توجه به اينكه در مسير غلط و شومي است از لحاظ محتوايي بسيار حساب شده و دقيق کار می کنند ولي وقتي به برنامه هاي خودمان نگاه مي كنيم رگه هاي بسياري از پوچي و بي هدفي را ملاحظه مي كنيم كه اين موضوع با توجه به حرف هاي بسياري كه اسلام براي گفتن دارد جاي بسي تاسف دارد.مقام معظم رهبري در اين مورد فرموده اند : « ما هنر پيشه هاي خوبي داريم ، كارگردان هاي خوبي داريم ، صحنه آرايي ها خوب است ، اما مضمون ها پوچ است و اصلا مناسب با آن شكوه و اوج انقلاب و واقعيت هاي بسيار عميق و ظريف و زيباي جامعه ي ما نيست و آن پيچيدگي و عمق معارفي كه در اختيار ماست در آنها ديده نمي شود.»

يك مشكل مهم مديريتي اينست كه انقلاب ما انقلاب مستضعفين است ولي رويكرد رسانه اي ما برنامه سازي براي مرفهين بي درد است. نه اينكه هيچ توجهي به آنها نشود ، بلكه هدف آنها نيستند و اغلب دردها و حسرت ها است كه براي مستضعفين و همينطور دين مداران (هرچند مرفه) پس از تماشاي تلويزيون خودمان باقي مي ماند. حضرت امام خامنه اي مي فرمايند:‌« زندگي تجملاتي نبايد به هيچ وجه ترويج شود ، بلكه بايد تخريب شود و نقطه ي منفي به حساب بيايد. چرا بي خود تجمل گرايي رواج پيدا كند؟»

و نیز بايد اين تفكر مديريتي در صداوسيما كه براي جذب مخاطب به هر راهي از جمله موسيقي هاي حرام و برنامه هاي آنچناني با روابط ناشايست زن و مرد متوسل مي شوند ، از بين برود . حضرت امام خميني در اين مورد فرموده اند:

« راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده ،‌موسيقي را حذف كنيد ، نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم. از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براي اينكه شماها را از كار جدي عقب بزنند. اينكه مي گويند كه اگر چنانچه موسيقي در راديو نباشد آن ها مي روند از جاي ديگر موسيقي را مي گيرند ، بگذار بگيرند از جاهاي ديگر ، شما عجالتا آلوده نباشيد. آنها كم كم بر مي گردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقي نباشد در راديو ، آنها مي روند از جاي ديگر موسيقي را مي گيرند. حالا اگر از جاي ديگر مي گيرند ما بايد به آنها موسيقي بدهيم؟»

مقام معظم رهبري نيز در اين زمينه فرمودند:« گاهي اوقات افزايش مخاطب به قيمتي است كه نمي ارزد. آنها جذب مي شوند اما به چه جذب مي شوند؟ به چيزي كه يا منفي است و يا خنثي. جذب مخاطب به هر قيمت؟»

حالا اين سخنان امام و آقا را در نظر بگيريد و مقايسه كنيد با اتفاقاتي كه در راديو و تلويزيون ما مي افتد. كاش فقط هر از گاهي اين موسيقي ها پخش مي شد ولي وقتي براي برنامه ي كودكان تماماً موسيقي هاي حرام پخش مي شود نشان از اين است كه ما به بي راهه مي رويم. هدف بجاي اينكه تربيت نسل براي حكومت مهدوي باشد ، تربيت نسلي مطرب و موسيقي خواه صورت مي گيرد و همه ي اينها فقط به بهانه ي برنامه اي شاد است! آيا شادي با موسيقي براي كودكان به دست مي آيد؟!!!

الحمد لله غالب مديران رسانه اي ما افرادي مومن و انقلابي اند ولي برنامه هاي ما هنوز رنگ و بوي كاملي از ايمان و انقلاب نگرفته است. بايد به جايي برسيم كه همه ي مديران ،‌ برنامه سازان و حتي هنرمندان ما مومن ، انقلابي و دلسوز باشند و در همه ي آنها اين موضوع نهادينه شده باشد كه بايد روح اسلام حاكم بر توليدات و اثرهايشان باشد.

اگر نگاهي به توليدات ديني داشته باشيم مي بينيم كه از قضا ميزان مخاطبان اين برنامه ها خيلي بيشتر از ساير برنامه هاست و اين يعني ذائقه ي جامعه (حتي در وسعت جهاني آن) ذائقه ي ديني مي باشد پس بهتر است ما خودمان كام مردممان را تلخ نكنيم.

اميدوارم اين گفته ها روزي به نتيجه اي برسه... إن شاءالله

پیش به سوی ایالات نامتحد در امریکا


مدتي است كه ايالات متحده امريكا با چالش بزرگي در قلب اقتصادي خود يعني خيابان وال (Wall Street) مواجه شده است. اما چرايي حضور مردم امريكا در  اين خيابان خود جاي بحث بسياري دارد. حضور بزرگترين بورس جهان و ساير بورس هاي مهم امريكا به عنوان مركز و نماد نظام سرمايه داري ليبرالي در وال استريت علت اين تجمعات و تظاهرات بي نظير برای مبارزه با آنهاست. در واقع بايد گفت اكنون قيام امريكائيها عليه تئوري و نظام سرمايه داري در حال رخ دادن است و موج بيداري بي سابقه اي به جريان افتاده است كه هر روز بزرگتر مي شود و تا ایجاد يك سونامي بزرگ كوتاه نمي آيد.


امروز غالب مردم امريكا دريافته اند كه نسخه هاي پيچيده شده براي آنها نسخه مناسبي براي مرفه كردن جامعه نبوده بلكه راهكاري در جهت افزايش ثروت ثروتمندان و تقويت لابي هاي ويژه ي صهيونيستي در جهان بوده كه فلاكت كنوني مردم امريكا را رقم زده و البته به تمام كشورهاي وابسته نيز سرايت كرده است.

اما اتفاقات وال استريت اولين اقدامي نيست كه در مخالفت با نظام حاكم بر امريكا افتاده است بلكه آتش زير خاكستري هميشه وجود داشته كه در سكوت رسانه اي نمايان نبوده است. آتشي تحت عنوان جدايي طلبي ايالات مختلف كه شايد در سالها و يا ماه هاي آينده ديگر نتواند در بايكوت خبري بگنجد و صفحه هاي مهم ديگري از تاريخ همچون فروپاشي شوروي سابق ورق بخورد.

استدلال امكان جدايي طلبي در امريكا

در ابتداي تشكيل دولت فدرال ، 13 ايالت در جهت اتحاد ،‌ پيمان «كنفدراسيون» را در سال 1781 مشروط بر «غيرمتعهد بودن اتحاد»  امضا كردند كه اساسا معناي فدراليسم همين است كه كشورها بخشي از حاكميت خود را به يك حكومت مركزي مي سپارند و در عين حال براي هر دو حكومت (ايالتي و فدرال) محدوديت هايي بوجود مي آورند و حتي بعدها كه تعداد ايالات به 50 افزايش يافت ، اين شرط پابرجا ماند و برخي ايالات مانند «ورمونت» ، «نيويورك» و «رودآيلند» به شرطي قانون اساسي امريكا را تصويب كردند كه «حق تجزيه» براي آنها محفوظ باشد. همينطور در اعلاميه استقلال امريكا در قرن 17 آمده است كه هرگاه شكلي از حكومت حق مردم را از بين ببرد ، اين حق مردم است كه حكومت را تغيير داده يا سرنگونش كنند. بنابراين انگيزه هاي جدايي طلبي از همان ابتداي اتحاد ايالت ها در امريكا وجود داشته و زمان فعلي با توجه به شرايط بوجود آمده فرصت مناسبي براي سربرآوردن آن انگيزه هاست.

عوامل اتحاد

اصولا اتحاد موقعي شكل مي گيرد كه ترس از سيطره دشمن خارجي وجود داشته باشد. لذا از آنجايي كه بسياري از ايالت هاي امريكا قبل از اتحاد و استقلال ، مستعمره فرانسه و انگليس بودند تمايل به استقلال در آنان شكل گرفت. همچنين پايان دادن به جنگ هاي شمال و جنوب و صلح در قالب يك حكومت واحد ، ارتقا سطح بين المللي تحت نام كشوري بزرگ ، ثروت اندوزي به خصوص پس از جنگ هاي جهاني از طريق جذب سرمايه هاي خارجي پس از ايجاد جايگاه مناسب امريكا در جهان و ... از ديگر عوملي بود كه به اتحاد امريكائيها انجاميد و يا تا به حال ادامه يافت.

علت هاي جدايي طلبي

امريكا همواره با هراس افكني در دل مردم اين كشور به دليل وجود دشمن خارجي همچون شوروي و تقويت روحيه اتحاد در مردم با اين بهانه ، بر بسياري از نارسايي هاي موجود در كشورش سرپوش گذاشته و پيش رفته است. اما پس از فروپاشي شوروي با نمايش ساختگي 11 سپتامبر و پس از آن ماجراي ايران هراسي در قضيه انرژي هسته اي سعي در دشمن تراشي كاذب براي خود داشته و دارد تا بهانه اي براي جدایی ايالت هاي خود نداده باشد ولي همه اينها بنا بر دلايل خاص خودشان و رو شدن اصل ماجرا بي نتيجه ماند.

تلاش نظام سرمايه داري امريكا در مرفه پروري و ايجاد انگيزه هاي اينچنيني هم در مردم نتيجه معكوس داد و هم اكنون اين قضيه هم بلاي جان اين حكومت شده است بطوريكه با توجه به سياست هاي مداخله جويانه امريكا در عرصه بين المللي و صرف هزينه هاي گزاف در كشورهاي تحت اشغال خود ، مشكلات بهداشتي ، بدهي هاي خارجي ، افزايش بي كاري و ... باعث شده تا «فقر» در ميان تبليغات گسترده مال اندوزي و زندگي مدرن ، سربرآورد و حكومت جوابي در اقناع مردم نداشته باشد. حقيقت اين است كه دولت فدرال با مالياتي كه از ايالت هاي مختلف مي گيرد ، هزينه هاي گزافي را در خلاف مسير صلح ، در راستاي اشغالگري انجام مي دهد كه بالطبع نارضايتي عمومي را در پي دارد چراكه اگر ماليات هر ايالتي صرف هزينه هاي خودش شود مسلما بسياري از مشكلات حل خواهد شد.

ضمن اينكه سياست هاي كدخدا منشانه امريكا در جهان هم با شكست روبرو شده است. نقش محوري امريكا در عرصه بين المللي كه سالها باعث غرور كاذب مردم امريكا شده بود ، اكنون به آتش كشيده شدن پرچم اين كشور در بسياري از كشورها ، عاملي براي تحقير مردم و افت غرور ملي آنان شده است. حمايت هاي بي دريغ امريكا از رژيم وحشي صهيونيستي نيز آنقدر ايالات متحده را بي آبرو كرده است كه شايد ديگر اين ايالت ها راضي به چنين وصله اي نباشند.

دنيا زدگي ، دين گريزي ، تبعيض نژادي و فساد اخلاقي نيز از عوامل مهمي هستند كه پس از سالها رواج در امريكا ، اكنون بوي تعفن آن فراگير شده و فطرت انساني مردم آن ديار را بيدار كرده است و آنها را به تكاپو انداخته تا شيوه جديدي از زندگي را در قالب حكومتي محدودتر و البته جديدتر تجربه كنند. شايد فروپاشي صورت گرفته در خانواده هاي امريكايي در فروپاشي ايالتهاي آن نقش موثري ايفا كتد!

نشانه هايي از جدايي

هم اكنون برخي فعالان در اين عرصه در بسياري از ايالت هاي امريكا ، با به راه انداختن گروه هايي با وسوسه مزاياي استقلال ايالتي ، اينطور تبليغ مي كنند كه فقط با صرف هزينه هاي مالياتي در داخل ايالت و عدم تحويل آن به دولت فدرال مي توان زندگي بسيار بهتري داشت ، و به اين شكل سعي مي كنند عموم مردم را با خود همراه كنند و با توجه به شرايط اقتصادي خطرناك در امريكا همراهي مردم دور از تصور نيست.

ضمن اينكه جنگ طلبي حكومت امريكا نيز باعث بوجود آمدن جنبش هايي در حمايت از صلح در امريكا شده است كه همه اينها زمزمه هايي از تقابل بزرگ مردم در برابر كاخ سفيد است.

ايالت هاي تگزاس و ورمونت كه حتي سابقه تحركات جدايي طلبي را هم دارند چند سالي است كه مجدد فعال شده اند و در ايالت ويسكانسين (Wisconsin) نيز جنبشي براي استقلال به راه افتاده و پايگاه اينترنتي جمهوري ويسكانسين كه تصويرش را ملاحظه مي كنيد در حال هدايت تجزيه طلبان و توجيه مزاياي استقلال است.

در بخشي از اين سايت شمارشگري زير عبارت «Federal Government Debt»  به معني « بدهي حكومت فدرال» گذاشته و با سرعت افزايش آن را به نمايش مي گذارد.

در پايان

مقام معظم رهبري در اجلاس بين المللي حمايت از ملت مظلوم فلسطين خطاب به سران امريكا فرمودند : «تا چه زماني قادريد ملت خود را فريب دهيد؟ آن روزي که ملت آمريکا دريابد که شماها براي چند روز حکومت بيشتر، تن به ذلت و تبعيت و خاکساري در برابر زرسالاران صهيونيست داده ايد و مصالح ملتي بزرگ را در پاي صهيونيستها قرباني کرده ايد، با شما چه خواهد کرد؟»

ما حتم داريم جنبش وال استريت فراگير خواهد شد و إن شاءالله موج بيداري اسلامي كه به درون مرزهاي امريكا هم رسيده ، به زودي ريشه هاي ظلم و استكبار را بخشكاند همانطور كه تا به اينجا در طول اين 9 ماه لرزانده است.

درياي مديترانه ، تنها راه گريز اسرائيل

اتفاقاتي كه در طول 9 ماه گذشته در منطقه خاورميانه افتاده است بدون شك برخلاف مسيري بود كه صهيونيست جهاني سالها براي آن برنامه ريزي كرده بود.

قيام هاي مردمي كشورهاي عربي هرچند در تضعيف رژيم غاصب صهيونيستي نقش اساسي داشته است اما براي پايان دادن به عمر اين اشغالگران ، چند كشور مي توانند نقش آفريني تعيين كننده اي داشته باشند.

همانطور كه در نقشه مي بينيد كشور فلسطين در همسايگي خود كشورهاي مصر ، اردن ، سوريه و لبنان را دارد كه ذكر چند نكته مي تواند به  اهميت به ثمر نشستن قيام هاي مردمي در اين كشورها كمك كند.

فلسطين ، نقطه اتصال قاره ها

سرزمين فلسطين به لحاظ جغرافيايي در نقطه اتصال 3 قاره ي آسيا ، اروپا و افريقا واقع شده است و همين موضوع سبب شد تا بسياري از مأموريت ها در اين منطقه قابليت اجرايي داشته باشد. حتي ما مي بينيم كه بسياري از پيامبران الهي در اين سرزمين به رسالت برانگيخته شدند چراكه از اين مكان به دليل تردد زياد كاروان هاي تجاري به اقصي نقاط جهان ، پيام رسالت راحت تر به سراسر جهان مخابره مي شد. لذا به نوعي منطقه اي بي نظير و داراي فرصت هاي بسيار است. شايد همين استدلال ها باعث شده تا صهيونيست ها به هزار بهانه ي بافته شده پا به اين كشور نهادند.

لذا آزادي فلسطين براي اسلام از اهميت بالايي برخوردار است و در صورتي كه اسلام حاكميت آن را بر عهده بگيرد مي تواند نبض دنيا را در دست داشته باشد.

لبنان و سوريه ، دژهاي مستحكم

باز هم از روي نقشه كاملا مشخص است كه لبنان و سوريه مسيرهاي  ارتباطي خشكي از فلسطين به اروپا هستند و لذا صهيونيست ها نسبت به اين دو سرزمين نيز چشم ويژه اي دوخته اند و حتي سالها جنوب لبنان را در تصرف داشتند و پس از آزادي آن نيز يك جنگ 33 روزه تمام عيار را عليه حزب الله به راه انداختند چراكه نقطه اتكا اسلام در آن منطقه حزب الله است.

سوريه هم با هر هدف و نيتي تا به اينجا نقش موثري در تشكيل حلقه مقاومت عليه نفوذ و سيطره اسرائيل در منطقه داشته و البته چوبش را هم خورده است. همين فتنه اخيري كه در سوريه اتفاق افتاده و ورود عمّال صهيونيستي در اقدامات مسلحانه و جنگ رواني عليه دولت بشار اسد به خوبي بيانگر حقد و كينه هاي اسرائيل از آنهاست.

بنابراين اتفاقات سياسي در لبنان و سوريه براي جبهه اسلام اهميت به سزايي دارد. فعاليت هاي گروه 14 مارس در لبنان و فتنه دادگاه ترور رفيق حريري فقط در راستاي پياده شدن سياست هاي اسرائيل و امريكا در لبنان براي تضعيف حزب الله و در نهايت تضعيف حلقه مقاومت بود كه تا به اينجا با هوشياري مردم لبنان و درايت سيدحسن نصرالله ناكام مانده است اما نبايد فراموش كنيم كه در هر انتخاباتي امكان سربرآوردن غده 14 مارس وجود دارد.  لزوم وحدت بين اديان براي تقابل با اسرائيل با توجه به پراكندگي اديان از مسيحيت تا تشيع هم در لبنان بسیار ضروری به نظر می رسد.

در سوريه هم به همين شكل است. هوشياري مردم نسبت به اتفاقات اين كشور تعيين كننده است. امري كه تا به حال وجود داشته و دولت اسد همچنان پابرجاست. اما اگر اسد مي خواهد همچنان مورد تاييد باشد بايد رضايت اكثريت مردم كشورش را با اصلاحات سياسي مناسب به دست آورد تا بهانه اي براي فتنه انگيزي ندهد.

مصر ، همسايه اي قدرتمند

مصر در جنوب غربي فلسطين و همسايه غزه به شمار مي رود. اين كشور به لحاظ تاريخي ، سياسي و اقتصادي از كشورهاي طراز اول جهان عرب محسوب مي شود. پس از حسني نامبارك در صورتي كه در انتخابات آينده ، اسلام گراها حاكميت را در اختيار بگيرند ( كه انتظار هم مي رود چنين باشد ) ، رژيم صهيونيستي ضمن از دست دادن متحدي بزرگ ، قدرت اسلام را از جنوب هم احساس خواهد كرد. تسخير سفارت اسرائيل در قاهره و به آتش كشيدن لوله هاي انتقال گاز از مصر به فلسطين اشغالي اصلا نشانه هاي خوبي براي آينده اسرائيل نيستند. بدون شك با قدرت گرفتن اسلام در مصر و آغاز تعاملات ايران با اين كشور ، اسرائيل در ديوارهاي خودساخته محبوس تر مي شود. به همين خاطر است كه آنها دست از سر انقلاب مصري ها بر نمي دارند و به دنبال ايجاد تنش ديني و مذهبي در اين كشورند ولي با توجه به عمق بيداري اسلامي در مصر ، بعيد به نظر مي رسد كه بتوانند آن را متوقف كنند.

اردن ، مرزدار بزرگ فلسطين

اردن طولاني ترين مرزها را با فلسطين دارد. ارتباط تنگاتنگ و نزديك عبدالله پادشاه اين كشور به اسرائيل هم ، مطمئنا خدمت بزرگي به صهيونيست هاست چرا كه خيال آنها از بابت مرزهاي شرقي را راحت مي كند.

حال با توجه به اين هم مرزي ، اهميت حضور در صحنه مسلمانان اردني در انقلاب عليه پادشاه مزدوري مانند عبدالله دوم ، نمايان مي شود. بطوريكه مي توان گفت اگر اردني ها همانند مصري ها و بحريني ها و يمني ها و ... به انقلاب خود ادامه دهند و از اهداف خود كوتاه نيايند و تا تشكيل دولت اسلامي پيش روند مي توانند اسرائيل را از جهات مختلف به محاصره اسلام درآورند. اما ...

اما مسلم است كه استكبار جهاني در برابر اردن كوتاه نخواهد آمد و اين تنها شانس باقي مانده خود را به راحتي رها نمي كند و يقينا با چنگ و دندان از آن دفاع مي كند. لذا انقلاب اردني ها بايد پررنگ و با حضور همه جانبه مردم ادامه يابد چون اگر همه مردم يك حرف را فرياد بزنند ، حكومت پادشاهي چاره اي جز رفتن ندارد.

البته با قوت گرفتن انقلاب در اردن ، احتمال دخالت نظامي ناتو در اين كشور هم مي رود. لذا تحركات سياسي در اين كشور بايد با حساسيت بيشتري دنبال شود.

در پايان

با كنار هم گذاشتن همه اين شرايط ، مي توان نتيجه گرفت كه ديگر ، ملت هاي منطقه ، اسرائيل و امريكا را نمي خواهند و فقط اين حاكمان اند كه مقاومت مي كنند و اگر همين مسير ادامه يابد بايد تكليف اسرائيل به نحوي مشخص شود كه آن را هم حضرت امام خامنه اي به بهترين شكل بيان كردند. ايشان در بیاناتشان در پنجمین اجلاس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین اينطور فرمودند كه : «طرح جمهوری اسلامی برای حلّ قضیه‌ی فلسطین و التیام این زخم كهنه ، طرحی روشن ، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شده‌ی افكار عمومی جهانی است كه قبلاً به تفصیل ارائه شده است . ما نه جنگ كلاسیك ارتشهای كشورهای اسلامی را پیشنهاد میكنیم ، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه البته حكمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بین‌‌المللی را . ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد میكنیم . ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزیند . همه‌ی مردم اصلی فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـ نه مهاجران بیگانه ـ در هر جا هستند ؛ در داخل فلسطین ، در اردوگاهها و در هر نقطه‌ی دیگر ، در یك همه پرسی عمومی و منضبط ، شركت كنند و نظام آینده‌ی فلسطین را تعیین كنند . آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار ، تكلیف مهاجران غیر فلسطینی را كه در سالیان گذشته به این كشور كوچ كرده‌اند ، معین خواهد كرد . این یك طرح عادلانه و منطقی است كه افكار عمومی جهانی آن را به درستی درك میكند و میتواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود .»

بنابراین اسرائيل چاره اي ندارد جز اينكه از همین حالا و حتی تا پیش از برگزاری آن همه پرسی از طریق درياي مديترانه پا به فرار بگذارد و براي هميشه سرزمين مقدس فلسطين را ترك كند. إن شاءالله

Ramin Khazaei - Karet Doroste     

موزیک ایرانی

آهنگ جدید و بسیار زیبای رامین خزایی به نام کارت درسته

http://98up2.info/98Music/Image/6.89/Ramin-Khazaei-Karet-Doroste.jpg
 
               


                           MP3

                      Download

                       OGG

                  Download

Hamid Khandan - Nemikham     

موزیک ایرانی

آهنگ جدید و بسیار زیبای حمید خندان به نام نمیخوام

http://98up2.info/98Music/Image/6.89/Hamid-Khandan-Nemikhaam.jpg

                                 MP3

                             Download

                             OGG

                            Download